جنبش های اجتماعیسیاست

️در باب اطلاعیه سپاه و کراهت دین محوری

salami

جلیل شاه چشمه

جیووانی بوگاتی، جلاد پاپ در قرن نوزدهم، طی ۶۸ سال، بیش از ۵۰۰ نفر را گردن زد. در هشتاد و پنج سالگی بازنشست شد و در نود سالگی در آرامش مرد.

بیانیه سراسر مضحک و مشمئزکننده اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات، چیزی جز نشخوار همان اتهامات واهی، و برچسب های نخ نما و دم دستی در خود نداشت. این دو نهاد سرکوبگر، می دانند برای بقای وجود کریه این نظام (بخوانید خودشان)، چاره ای جز کشتار ندارند. چالشی کمرشکن که بدون برنامه ریزی فقط نتیجه معکوس برایشان داشت. قیام همگانی و مدرن مردم، در این مدت چنان آچمزشان کرده است که چاره ی جز تهدید مردم به جاسوسی و البته خونریزی در خود ندیدند. در این خودزنی حقارت بار و ننگین، سپرانداختن اما سرنوشت محتوم و ناگزیرشان است.

در بیانیه کذایی فوق، دو روزنامه نگار (الهه محمدی و نیلوفر حامدی) تنها به جرم ارائه خبر، با هماهنگی سردبیران روزنامه، به شغل شریف جاسوسی نیز مفتخر شدند. جاسوسی (دنبال مقصر گشتن) در واقع بیان رمزی ِ این گزاره است که: منبعد هر کسی در تجمعات شرکت کند، جاسوس است. و البته مزد جاسوسی نیز مشخص است. مغزهای پوسیده سپاه و تمام مزدورانشان را دیگر حاجتی به ارائه مستندات و شواهد نیست. نظام می خواهد بگریزد از فروپاشی، و برای این امر، هیچ دریغی ندارد. بی دریغ است چون می داند این جوانانی که حالا عمامه از سر می اندازند، در فردای حتمی ِ ایران، عمامه را با سر می اندازد.

بوگاتی همیشه در زمان اعدام لباسی سرخ می پوشید تا خون ریخته بر لباسش دیده نشود.

گزاره منحصر به فرد هانا آرنت مبنی بر آنکه هر چه قدرت کاستی پذیرد، خشونت افزون می شود، به طور مشخص مشمول صفت های دیگر نیز می گردد: ترس.
توتالیتاریسم دینی مزدوران و همچنین توهم قدرتشان، به انتها رسیده. مردم تمام تابوهای کراهت برانگیزشان را شکسته اند، و در این احاله نقش، بر عبا و عمامه اشان قی کرده و بر نذر و نیاز دینی اشان ادرار کرده اند. حال روایت ترس معکوس گشته، نسل ترسیده ی گذشته، جای خود را به نسل ترساننده داده، و اکنون در این مواجهه، به هر شکلی که بتوان متصور شد، شکستی هولناک در انتظار مزدوران و آدم کشان است. هرگونه رویکرد انتقادی، دیگر از جباران سلب شده و هر مماشاتی، دادن آدرس غلط است.

عافیت طلبی بوگاتی در این بود که روایت ترس هنوز برای مردمان آن عصر معکوس نگشته بود.

جوانان امروزی هیچ وابستگی به حکومت ندارند تا علقه ای در میانشان باشد. ترس (عدم ترس) به همراه خردورزی، که حاصل پیوند با جهان، از سوی واسطی به نام شبکه اجتماعی ست، آن پیوند باریک را نیز با دین بریده است. بی سر بزرگ شده اند و برای خود، سری ساخته اند.

اهل ادبیات حتمن به یاد دارند نامه محکم و شجاعانه ویساریون بلینسکی را به گوگول فریب خورده، یا گوگول فریب دهنده، که: وقتی که زیر پوشش دین، و با پشتیبانی تازیانه، دروغ و دغل را به عنوان حقیقت و فضیلت تبلیغ می کنند نمی توان خاموش نشست.

قلب ماهیت ها در دوران حکومت قرون وسطی ی این جاعلان ادب و علم، به قدری انباشت گشت، که اکنون تعاریف محتاج تیمارجویی اند. بعضی شاید بشوند و بعضی هرگز. دین را به فراخور حال خود به لجن کشاندند، تا شاید جایگاه تاریخی ِ خود را بیابد.
ولی از ایرانی چیزی ساختند، برساخته. جوانانی بی رهبر، اما با راهبری خود. با شگفت ترین شعارسازی ها، با تجمع های کوچک در نبردها، (نه تجمع انبوه که سرکوب را آسان کند) با حذف ترس و اعمال ترس، با ایمان به حق اولیه، و امید روزافزون به آزادی و دموکراسی.

( دموکراسی به معنای حاکمیت مردم نیست، آنچه دموکراسی را دموکراسی می کند، توانایی و حق عزل حاکمان است از سوی مردم، بدون خونریزی و براندازی. کارل پوپر)

انتشار متن با درج نام نویسنده آزاد است.

عکس ها: حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران و لباس ویژه و تبر، جیووانی باتیستا بوگاتی، که جلاد رسمی کشورهای تحت سلطه پاپ در اروپا از سال ۱۷۹۶ تا ۱۸۶۴ بود. او در دوران تصدی خود، ۵۱۴نفر را اعدام کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا