سیاست

کشور بی پرنسیپ، بی کلاس، بی شخصیت و فاقد آداب شده است

مصطفی مهر آئین

۱.بی هیچ تردید، وضعیت فعلی کشور و نحوه مدیریت آن را می توان مصداقی از هرج و مرج یا به زبان باربارا میزتال، جامعه شناس، نمونه ای از خطر” پیش بینی ناپذیر شدن اجتماعی” دانست؛ زندگی در جامعه ای که نمی توان پیش بینی کرد در لحظه بعد چه بر سر آن و چه بر سر شما خواهد گذشت.
عجیب آنکه این وضعیت بر جامعه ای می گذرد که اگر از او بپرسند محصول تو برای بشریت چه بوده است؟ پاسخ خواهد داد که من دارای تاریخی فرهنگی هستم که به غنای فرهنگ بشریت افزوده است.

۲.در سطح اقتصادی، بی برنامه بودن دولت های مستقر، فقیر و بی پول و ثروت کردن مردم، انداختن آرزوی داشتن پول در ذهن مردم، تحمیل انواع عجیب و غریب زندگی حاشیه نشینی، کارتن خوابی، موتورخونه خوابی، پارک خوابی، ماشین خوابی، گور خوابی،… بر جمعیت زیادی از مردم، دیده شدن هر روزه تصویر اشغال گردی و معاش با اشغال توسط کودکان و زنان، بی حرمت کردن سالمندان، بالا بردن میزان دزدی و اختلاس و غارت در سطح سازمانی،….

۳.در سطح فرهنگی خلق تریبون های متعدد در کشور که تنها به تولید اراجیف و پرت و پلا و سخنان سخیف می پردازند، پر و بال دادن به سخنگویان بی شخصیت و فاقد هر گونه سرمایه فرهنگی، هرج و مرج اندیشه ای حاکم بر نظام سیاسی کشور، پایین آوردن سطح دانشگاه های کشور با سیاست غلط در آموزش عالی، نابود کردن آزادی اندیشه و میدان فرهنگ کشور با ایجاد سیاست ترس و دمیدن فرهنگ برخورد به جای گفتگو در فضاهای ادبی و فرهنگی کشور،…..

۴.در سطح سیاسی، محدود کردن دستیابی به پست ها و مقام های سیاسی به یک گروه سیاسی خاص، وارد کردن نیروهای سیاسی بی تجربه و خام و فاقد هر گونه اندیشه به فضای مدیریتی کشور، ایجاد فرهنگ دویدن به سمت پست در میدان سیاست، بالا بردن سطح فرهنگ سیاسی تملق و چاپلوسی و مجیز گویی تا حد بهم خوردن حال انسان، ایجاد منازعات و دعواهای سیاسی بی معنا با دیگر کشورهای جهان، بر هم زدن نظم منطقه و تبدیل کردن همه همسایگان به دشمن خیالی، میل به ماجراجویی نظامی،….

۵.در سطح اجتماعی، از بین بردن همبستگی اجتماعی با تاکید بر مسائل تفرقه افکنی همچون حجاب، تقلیل وجود زنان جامعه به تن و سکس، تقلیل وجود جوانان جامعه به بزهکاری، اجرای سیاست ها و برنامه های بچه گانه همانند برخورد با حیوانات خانگی، ایجاد تقابل میان مردم با اجرای سیاست های ناسنجیده ای همچون امر به معروف و نهی از منکر، بی ارزش کردن زندگی خانوادگی و تشکیل خانواده با سیاست نادرست اجتماعی، حذف بهداشت و دانش پزشکی از بسیاری از عرصه های زندگی مردم، …..

۶. وجود این معضلات و مشکلات در کشور در کنار مجموعه بسیار بزرگ دیگر از مسائل اجتماعی موجود در جامعه، این کشور را تبدیل به سرزمینی بی شخصیت و بی پرنسیپ یا اصول فرهنگی و اخلاقی ساخته و ارزش کشور را تا حد یک خانواده همیشه در حال دعوا فروکاسته است. پیامد چنین وضعیتی، چیزی جز فرو رفتن بیشتر و بیشتر کشور در یک هرج و مرج تاریخی، تحمیل یک رنج تاریخی بزرگ به مردمان بی پناه در این کشور، به تاخیر انداختن فرآیند توسعه و رشد کشور، و در نهایت بی ارزش کردن خود نظام سیاسی است که آگاهانه یا ناآگاهانه بر طبل نابودی خود می کوبد.

۷.در نهایت، اگر بخواهم فقط یک جمله به عنوان راه حل در مقابل این وضعیت مطرح سازم، توصیه من به حاکمان این جامعه چیزی نیست جز “دست برداشتن از ایدئولوژی و سیاست تخاصم” و برگشتن به منطق خرد و عقلانیت در مدیریت جامعه که تنها یک مقوله را ستون نظم اجتماعی می داند و مبتنی بر آن به تنظیم سیاست داخلی و خارجی خود می پردازد: عدالت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا