چالشی بین عقل و دلم در جریان است…
رضا علیجانی

چالشی بین عقل و دلم در جریان است…
سه چشم اندازِ پیش رو برای خیزش اعتراضی کنونی…
خشونت ذاتی ج.ا است چون…
در صورت تغییر «توازن قوا» رفتار حکومت چگونه خواهد بود؟
چالشی بین عقل و دلم در جریان است. دلم می خواهد طبق «خواست» این خیزش عمر حکومت به پایان برسد و به وطنم برگردم. ولی کنشگری سیاسیام را باید بر اساس عقلم انجام دهم، عقلم میگوید…
خیزش اعتراضی کنونی نسبت به همه اعتراضات قبلی بینظیر است؛ از جنبههای مختلفی چون…
شعارهای مشترک و همسویی در سراسر داخل و در خارج از کشور داده میشود.
بین «توان» خیزش و «خواست» آن نوعی عدمتوازن وجود دارد. این قفلشدگی را دو عامل میتواند تغییر دهد…
اینک نه زور جامعه به حکومت میرسد و نه برعکس. اما فریاد اعتراض به گوش همه حاکمان، ایرانیان و جهانیان رسیده است.
سه چشم انداز احتمالی در پیش روست: تبدیل خط اعتراضات به نقطه چین و رفتن به سمت توقف (شبیه جنبش سبز)؛ امتداد نقطهچینی اعتراضات و بالا ماندن مشعل آن مثلا توسط دانشگاهها(نوعی انتفاضه ایرانی)؛ و سوم، گسترش اعتراضات و استعلای آن توسط اعتصابات و… (ورود به فاز انقلاب).
اعتصابِ غیرمستمرِ برخی بازارها در شهرستان و یا تهران تا به اعتصاب بازار بزرگ تهران و فلج شدن سیستم توزیع کالا نینجامد، موثر واقع نخواهد شد.
اعتصابِ اعتراضی با شعارهای سیاسی در بخشهایی از کارگران پیمانی نفت و پتروشیمی جهشی رو به جلو بود، اما اعتصابات کارگری تا به نقاط مهم (مثل توقف استخراح و صدور نفت) و شکستن ستون فقرات اقتصادی حکومت نرسد، موثر نخواهد بود.
حکومت هنوز توان بسیج نیروی سرکوب را با انگیزشهای مختلف دارد، مانند…
جنبش سبز مثل زلزلهای بود که پس لرزههای ممتدش ماهها ادامه داشت.
احیای جنبش دانشجویی ما را با صحنه پیچیدهتری روبرو کرده است؛ به علاوه گسترش و تعمیق اعتراضات به سطح دانشآموزی…
برای یک ارزیابی راهبردی؛ در ازای هر شهری که اعتراض صورت میگیرد چراغی در ذهنمان روشن (و یا خاموش)، کنیم…
آیا زیردریایی خشم و اعتراض عمومی باز زیر آب میرود تا در فرصت کوتاه مدت بعدی با کمیت و کیفیتی بالاتر دوباره بالا بیاید؟
توپ در زمین نظام است؛ الآن احتمال عقبنشینی وجود ندارد، اما آیا اگر «توازن قوا» تغییر کند، همانطور که در روابط خارجی شاهد «نرمش قهرمانانه» بودیم، در سیاست داخلی نیز شاهد «لرزش صدای رهبر نظام» (مانند موارد قبلی…)ِ، نخواهیم بود؟ ظواهر نشان از آن دارد که روحانیون سیاسی حاکم پراگماتیستاند و مثل صدام و قذافی تا آخر نمیایستند!
«خشونت» ذاتی ج.ا است؛ به علت تفکر فقاهتی داعشی و نگاه توطئهمحور سیاسی که مخالفان را سربازان دشمن می بیند(و نیز به خاطر حراست از منافع الیگارشهای مالی به اضافه خط نفوذ روسها و اسرائیلیها).
700-800 هزار کرد مهاجرِ شغلی در تهران بزرگ زندگی میکنند که خود یک نیروی پرانگیزه در مرکز کشور هستند.
در این گیر و دار مجلسِ فرصتطلبِ ولایی افزایش پنجاه در صدی حقوق خودش را تصویب کرد!
نیروهای لباس شخصی و نظامی سرکوبگر مرتب دارند با خانواده ها تماس میگیرند و برای نجات فرزندانشان طلب رشوه میکنند!
به مدارس گفتهاند عکسهای رهبر نظام را اگر در معرض تخریب هستند، از روی دیوارها بردارند!
مردم معترض از حالت تدافعی به حالت تهاجمی در آمدهاند. در صحنههای مختلف سعی میکنند موبایل بسیجیها و نیروهای سرکوب را تصاحب کنند تا به اطلاعاتش برسند(کاری که امنیتیها با بازداشتیها میکنند).
از زندان چوبیندر قزوین زندانیهای خشن را برای سرکوب آوردهاند.
به پمپ بنزینها گفتهاند به هیچکس با گالن بنزین نفروشند!
… مجموعه این خبرها را کنار هم بگذاریم شاهد «ریزش از بالا و فرسایش از پایین» هستیم.
ج.ا فرصت طلائی اصلاحات را از دست داد. آیا مردم هم فرصت طلائی کنونی را از دست خواهند داد؟
در نهایت دو گزینه در برابر حاکمان ایران قرار دارد: عقب نشینی و تسلیم شدن به خواست مردم، اتفاقی که در آفریقای جنوبی، لهستان، شیلی و… اتفاق افتاد(تحول و گذار مسالمت آمیزتر) و یا ایستادن و شکست خوردن و تحقق یک تحول انقلابی.
آیا در درون قدرت (از جمله بخشی از سپاه) ممکن است روزی در صورت تغییر توازن قوا این فکربوجود بیاید که برای اینکه همه چیز را نبازیم باید بخش مهمی را با مصالحه واگذار کنیم؟
تجربه تاریخی در این موارد هم نشان داده که سرعت تحولات از سطح توافقات معمولا پیشی می گیرد( مثل آلمان شرقی).
من نزدیکبین نیستم ولی در رابطه با پیروزیِ به خصوص نسل جوان و کادرهای میدان دیده اضافه شده به نیروی تحولخواه مردم ایران، معتقدم «دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد».