سیاست

همیشه مردم انتخاب می‌کنند

اکبر کرمی

اکبر_کرمی

کوهی در “مجمع دیوانه‌گان” موش زاییده‌ است و «در باب مغالطه‌ی تقدم اصلاحات بر انقلاب» نوشته است.
بگذارید ببینیم حرف حساب او‌ چیست؟

آرمان امیری می‌گوید: «حتما این شبه‌استدلال مغالطه‌آمیز را شنیده‌اید که مدعی می‌شود “حکومتی را که نتوان اصلاح کرد، به طریق اولی نمی‌توان سرنگون کرد.” به باور او «این گزاره، حداقل از دو جنبه ‌ی نظری و عملی کاملا بی‌پایه است: در وجه نظری، اینکه شما نمی‌توانید شیشه را خم کنید، تقصیر نیرو و توان اندک شما نیست. ایراد از خصلت خود شیشه است که خم نمی‌شود اما به سادگی می‌شکند.»
الحق و انصاف او در این مورد ویژه، یعنی مثال “شیشه” کمی تا قسمتی درست می‌گوید، اما اگر مثال را عوض کنیم،(مثلن به جا ی شیشه، “ترکه” یا همان که خوداش آورده یعنی “فلز” بگذاریم)، یا شرایط را تغییر دهیم (مثلن حرارت را هم به کار گیریم.) همه ی بافته‌ها ی او رشته می‌شود؛ و رشته‌ها ی او هم پنبه.
او ادامه داده است «جوامع دموکراتیک مانند فلزات هستند که در عین استحکام بسیار بالا، خصلت “انعطاف‌پذیری” (هم) دارند و چون تن به اصلاحات و تغییرات ضروری می‌دهند، پایدارتر هستند.»
اگر ادعا ی بالا درست باشد، باید پرسید این دمکراسی‌ها چه‌گونه برآمده‌اند؟ قاعدتن همه ی دمکراسی‌ها برآمد دمکراسی‌ها ی پیش از خود نبوده‌اند! چه، این استدلال به “دور” می‌رسد. یعنی خود دمکراسی‌ها برآمد اصلاحات هستند. (اندیشه ی فست‌فودی همین است، با یک باد فرومی‌ریزد.)

امیری برای آن که استدلال ها ی بنجل خود را به مشتری‌ها‌ی بنجل‌پسند که آماده ی قاپیدن این دست خزعبلات هستند، بیندازد، ادامه می‌دهد: «موفقیت حرکت اصلاح‌طلبانه هم در درجه‌ی نخست نیازمند وجود قابلیت “اصلاح‌پذیری” در خود سیستم است.» هرچند این ادعا تا حدی پذیرفتنی است، اما در اساس یک حرف مفت دیگر است. زیراهرچند ضریب پذیرش اصلاحات در ساختارها و رهبران گوناگون، گوناگون است، (در نتیجه عجیب نیست اگر برآمد تکاپو برای اصلاحات هم گوناگون باشد.) اما از این نکته ناتمام و خام نمی‌توان به نادرستی ادعا ی نخست رسید. چه، هم اصلاحات و هم انقلاب همیشه به حکومت‌ها تحمیل می‌شود. یعنی خواست‌ها، دارایی‌ها، دانایی‌ها و توانایی‌ها ی اصلاح‌طلبان و انقلابیون هم مهم است و تعییین‌کننده.

به عنوان نمونه اگر در دوران انقلاب ۵۷، آن‌هنگام که بختیار به قدرت رسیده و ساواک را منحل کرد، اگر رهبران انقلاب و مردم شعور داشتند، باید به جا ی انقلاب به اصلاحات می‌پرداختند. و نیز در جنبش دوم خرداد اگر خاتمی و مشاوران‌اش هم شجاعت و هم درایت بیش‌تری داشتند، حتمن سرنوشت اصلاحات دیگرمی‌شد.

و این ما را به مغلطه ی بزرگ این مغلطه‌ناشناس نگون‌بخت می‌کشاند. استدلالی که می‌گوید: “اگر حکومتی را نتوان اصلاح کرد، به طریق اولی نمی‌توان سرنگون کرد.” گزاره‌ای زمان‌مند است؛ و به شرایط زمانی سنجاق شده است. یعنی گزاره‌ای معطوف به زمان است. در واقع گزاره را باید این‌گونه نوشت: حکومتی را که در زمان الف نمی‌توان اصلاح‌ کرد، البته نمی‌توان انداخت.” زیرا در زمان الف هم زور و هم شرایط ثابت است؛ و با یک زور و شرایط ثابت ادعا ی نخست پذیرفتنی است. اما اگر به زمان ب برسیم، هم شرایط و هم توازون قوا تغییر کرده است. در نتیجه و در شرایط تازه اگر امکان انقلاب هست، حتمن امکان اصلاح هم هست!
آن چه در شرایط ب تغییر می‌کند هژمونی و سرکرده‌گی است. به زبان دیگر در موقعیت الف حکومت به جهت توسعه‌نایافته‌گی و چیره‌گی بر مخالفان و منتقدان تن به اصلاحات نمی‌دهد و در موقعیت ب مخالفان و منتقدان حکومت! اما آسیب‌شناسی همیشه یکی است؛ توسعه‌نایافته‌گی. در توسعه‌نایافته‌گی است که امکان سازش و پیش‌رفت دیده نمی‌شود. به زبان دیگر انقلاب در هر اجتماعی چهره‌ای دیگر از و نامی دیگر بر توسعه‌نایافته‌گی و انحطاط است.

ببینیم در “وجه عملی” آرمان امیری چه استدلالی را پیش‌گذاشته است. وی می‌گوید: «اقامه‌کنندگان این گزاره توان سیاسی و اجتماعی خود را مثل مقدار مشخصی پول در جیب‌شان قلمداد کرده‌اند که ثابت و محفوظ است. فقط با چنین نگرشی است که می‌توانند استدلال کنند انقلاب حتما جنس گران‌تری است و اول باید پول‌مان به جنس ارزان‌تر اصلاحات برسد! این در حالی است که قدرت اجتماعی شما، نسبت مستقیمی با شعار و وعده‌ی شما و میزان اعتماد عمومی به امکان تحقق آن دارد.»

او به زبان ساده می‌گوید، وقتی مردم جنس بنجل می‌خواهند، شما نمی‌توانید جنس به‌تری را به آنان بفروشید؛ و این ادعا راست‌تر و درست‌تر از آن است که بتوان با آن مخالفت کرد. همیشه حق با مشتری است. این مشتری است که تعیین کننده است. مشتری است که در لحظه‌ای که هژمونی و چیره‌گی جمهوری اسلامی شکست و در معرض فروپاشی قرار گرفت، باید میان اصلاحات گام‌ به گام و کم‌هزینه و انقلاب سهمگین و احتمالن پرهزینه سبک‌سنگین کند و یکی را انتخاب کند.

*آن چه در قلاب آمده است، پاره‌نوشت‌ها ی آرمان امیری است و از ص عادل ابیات گرفته شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا