ملاحظاتی برای امروز و فردای خیزش زندگی!
احمد پورمندی

«زن، زندگی، آزادی» شعار شکوهمند و عجیبی است. اوج در همآمیزی کمال سادگی و کمال پیچیدگی است. در هفت روزی که ایران را لرزاند، زنان و مردان هممیهن ما، این شعار شکوهمند را در خیابان مادیت بخشیدند. زن، دستی در حلقه آزادی زد و در صف مقدم مارش آزادی، جانش را سپر دفاع از زندگی کرد تا در پناه معجزه زن بودن، در اوج سیاهی و نومیدی، یورش به عرش و شکافتن سقف فلک میسر بشود.
در نظاره این خیزش شکوهمند، دل هر ناظر اهل دردی «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزد.»
خیزشی جوان، فاقد تشکیلات و رهبری و بدون شعارهای راهبردی روشن، در مقابل حکومتی مسلح، زخمی و عصبی، شیرجه در قعر اقیانوس از عرشه کشتی گرفتار توفان را میماند. دل شیر میخواهد.
همه آرزو داریم که این نوزاد مادر ایران، قد بکشد، به جوانی برومند، عاقل و هشیار بدل شود و راهی به رهایی و روشنایی بگشاید. این خیزش را اما، خطرات بزرگی تهدید میکند. شناخت و مقابله با این خطرات، راه تحقق آن آرزوی شریف را باز خواهد کرد.
نخستین خطر، کمبها دادن به قدرت حکومت و بهویژه به قدرت دستگاههای سرکوب، جنگ نرم و پروپاگاندای آن است. دشمن نتوان حقیرو بیچاره شمرد. داغ کردن زیر پای جوانان با توهم یک پیروزی برقآسا و ساقط کردن سریع رژیم، گناهی بزرگ و نابخشودنی است. حکومت گرچه پیر، بیمار و فرسوده است، اما حکومتی است که از دل انقلاب و جنگ درآمده و توفانهای زیادی را پشت سر گذاشته است. مار خورده و افعی شده و گرگ بالان دیده است. دستکماش نباید گرفت.
گرچه این خیزش، به این شکل، شتاب و وسعت قابل پیشبینی نبود، اما حکومت از مدتها پیش خود را برای خیزشهای بزرگ مردمی آماده کرده بود و چندان غافلگیر نشده است. ج.ا. برای مهار این گونه خیزشها برنامه چند لایه، پیچیده و همهجانبهای دارد که محور اصلی آن «خسته، بدنام، خنثی و متفرق کردن» است.
رژیم از آبان ۹۸ آموخت که به راحتی فرمان تیر صادر نکند و مدیریت هوشمند را جایگزین سرکوب خشن و برق آسا کرده است. این راهکار در مقابله با دهقانان اصفهان، تشنگان خوزستان، دادخواهان متروپل و جنبشهای معلمان و بازنشستگان، آزموده و تکمیل شده است.
در این راهبرد، در حالی که نیروی سرکوب، وظیفه محاصره و خسته کردن را پیش میبرد، نیروهای نفوذی میدانی، با طرح شعارهای دلبخواه حکومت، تخریب اماکن و اموال عمومی و توهین به باورهای مذهبی مردم، کار بدنامسازی و تفرقه را پیش برده، برای دستگاه پروپاگاندا خوراک فراهم میکنند.
نفوذیها که معمولا با سر و وضع جوانان امروزی وارد میدان میشوند، اغلب میکوشند که رهبری دستجات را بدست آوردند و گروههای فعال را به سمت شعارهای تند و خارج از کنسپت و عملیات تخریبی هدایت کنند.شاید همیشه شناسایی آنها میسر نباشد، اما بهترین پادزهر در مقابل آنها، پرهیز از هرگونه تخریب اموال دولتی یا خصوصی، بیرون کردن مرتکبین از صفوف خود و شناسایی، افشا و خنثی کردن کسانی است که قصد به انحراف کشیدن شعارهای خیزش را دارند.
وظیفه خنثیسازی را دستگاه امنیتی بر عهده دارد که با احضار، تهدید و بازداشت افراد مشکوک به فعالیت میدانی و دستگیری چهرههای سرشناس و تاثیرگذار، جامعه و میدان را از رهبران ستادی و میدانی محروم میکند.
نیروی سرکوب در چارچوب محاصره و خسته کردن، از حق محدود تیر برخوردار است و طی روزهای گذشته، هرجا احساس کرد که اوضاع ممكن است از کنترل خارج شود، از این حق استفاده کرده است.
تاکتیک خسته کردن را میتوان با عبور از دوی صد متر به دوی ماراتون و استقامت، خنثی کرد. خستگی در جنگ یک پدیده دو طرفه است. آماده باش کامل و دایم و استرس ناشی از آن، پلیس را خسته و در مانده میکند. تبلیغات مستمر رسانههای حامی خیزش و ارتباط مستقیم با اعضای خانواده پرسنل نیروی انتظامی، پاسداران و بسیجیان، به تردید و دودلی در میان آنها دامن میزند. یک پلیس فقیر، خسته و دو دل، یعنی کسی که نه تنها شوقی برای زدن ندارد، بلکه هر آن، آماده ترک سنگر است.
در این مبارزه طرفی پیروز میشود که نیروی خود را با برنامهریزی بهتر و هوشمندی بيشتر و در یک دوی استقامت، به کار بگیرد و بتواند در صحنه، دوام بیاورد. حکومتی که در محاصره خیزش مردم شکست بخورد، بخش بزرگی از استعداد نظامی و سرکوبگری خود را هم از دست میدهد.
راههای چندی برای تداوم جنبش، حفظ فشار روی سر و گردن نیروی انتظامی و تداوم زندگی عادی و خسته نشدن وجود دارد که رهبران میدانی قادر به شناخت و به کار بستن انها هستند. اما مهمترین گام در این مسیر می تواند از سوی نیروهای جاافتاده و در ردههای سنی بالاتر، شاغلین در بخش خصوصی و دولتی برداشته شود و با اعتصاب به کمک خیابان بیاید.
هنوز هم شریان حیاتی حکومت به شیر نفت بسته است. ورود بازار، شاغلان در ترابری کالا و نفتگران به صحنه، حکومت را وادار به تسلیم خواهد کرد. نفتگران میتوانند بار دیگر در تاریخ میهنمان نقش تعیین کنندهای بازی بکنند.
جنبش اعتصابی، طبعا هزینه سنگینی را به جامعه و بهویژه بر دوش اعتصابگران بار خواهد کرد. ایرانیان مقیم خارج و اقشار مرفه و ناراضی جامعه میتوانند با تامین پشتجبهه مالی، از فشار اعتصاب بر سفره کوچک اعتصابتون و عموم مردم بکاهند.
دومین خطری که خیزش خود جوش و در عین حال بزرگ و سراسری مردم را تهدید میکند، فقدان تشکیلات، رهبری و شعارهای راهبردی مشترک است. نیروهای اپوزیسیون فرصتهای بسیاری را از دست دادند و اکنون که جامعه به حرکت در آمده، این اپوزیسیون کثیرالعده، بهرغم داشتن نیروهای با تجربه و با کیفیت و برخورداری از امكانات بینالمللی مناسب، در انجام وظایف خاص خود که تولید سیاست، رهبری و تشکیلات است تا حدودی فشل شده است. کثرت گروهها و نظرات نمیتواند توجیهگر وضعیت کنونی اپوزیسیون باشد. کثرت طبیعت زندگی است. هنر سیاست تولید وحدت در کثرت است.
برخی از این نقائص بزرگ خیزش زندگی را نمیتوان به فوریت بر طرف کرد، اما میتوان با تلاش برای تبديل ان به جنبشی دوامدار، زمان بیشتری خرید. فعالان میدانی، البته میتوانند در ساختارهای ژلهای و شبکهای موجود میان خود، بر دشواریهای تشکیلات خط مقدم، کم و بیش فایق بیایند. اما از آنها انتظار تحقق وظائف سنگین سیاسی و پشتجبههای را نمیتوان و نبايد داشت.
آنچه میتواند روند غلبه بر این نقایص را تسریع کند، توافق سریع بر سر یک شعار ایجابی است. در خیزش مردم شعارهای سلبی به وفور مطرح میشوند که عموما شخص خامنهای را هدف گرفتهاند. اما هیچ شعار ایجابی وجود ندارد. شعار «زن، زندگی، آزادی» یک شعار گفتمانی است که خلا فقدان شعار ایجابی سیاسی را پر نمیکند.
به باور من، در جامعه و نیروهای آیندهنگر اپوزیسیون این پتانسیل وجود دارد که بر سر برگزاری انتخابات آزاد، بر فراز قانون اساسی، متمركز شوند و آنرا به بخشهایی از حکومت تحمل کنند.
پیشتر در یادداشت «رهبر انتخابی» کوشش کردم تا توضح بدهم که چرا انتخابات آزاد برای گزینش یک رییس جمهور، رییس دولت یا رهبر موقت و سپردن تشکیل مجلس موسسان به او، راهی میانبر و در عین حال متناسب با وضعیت کشور است و میتواند بحران جانشینی رهبر رو به موت حکومت را هم به سود مردم و پایان بخشیدن به حکومت اسلامی حل کند.
اگر خیزش سراسری مردم که دیگر از مطالبه لغو حجاب اجباری بسیار فراتر رفته است، به شعاری نظیر «رهبر انتخابی حق مسلم ماست» تجهیز شود، این جنبش ستاره راهنمای مطمئنی خواهد داشت تا بدون خطر غرق کردن کشتی، کاپیتان و تیمش را کنار بگذارد و کشور را از بحران عبور بدهد.