مغالطهای لفظی برای توجیه ماشین سرکوب
آرمان امیری
ادعای عجیب و شگفتانگیزی که وضعیت سرکوب آشکار و خفقانآور فعلی را به تعابیری چون «دوقطبی اجتماعی» و «جنگ مردم علیه مردم» قلب میکند، صرفا بر پایهی یک «مغالطهی اشتراک لفظی» بنا شده که از تعبیر «مردم» سوءاستفاده میکند.
البته که در یک معنای کلامی، مردم، میتواند به تمامی شهروندان، یا حتی فربهتر از آن، تمامی اعضای یک جامعه اتلاق شود؛ اما در معنای سیاسی، وقتی از «مردم» سخن میگوییم دقیقا منظور آن گروهی است که خارج از حیطهی حکومت/دولت به سر میبرند.
حتی در عصر مدرن و پس از زایش مفهوم «دولت / ملت» هم این مرزبندی به صورت کامل حذف نشد. فارغ از اینکه در وضعیتهای غیردموکراتیکی مثل ایران اصلا شاهد شکلگیری دولت/ملت نبودهایم، در همان نظامهای دموکراتیک غربی نیز پس از پیوستن دولت و ملت به یکدیگر، باز هم همچنان تعابیری چون «عرصهی عمومی» یا «جامعهی مدنی» را داریم که معنایشان اشاره به بخش بزرگی از جامعه است که شامل حال دولت و نیروهای دولتی نمیشود.
انبوهی از نظریاتی که هرگز نمیپذیرند دولت، ولو در دموکراتیکترین اشکال خودش، صرفا بازتابدهندهی برآیند خواست اجتماعی است نیز بدین بحث کمک میکنند. از نظریههای چپگرایانه که دولت را نمایندهی یک طبقهی خاص میدانند تا نظرات تعدیلشدهای که دولت را حتی مستقل از طبقات، واجد یک هویت مستقل قلمداد میکنند، همه و همه بر این حقیقت ضمنی انگشت میگذارند که «حساب کار دولت و نیروهای دولتی از آنچه جامعه میخوانیم جداست».
همهی اینها یعنی، وزیر یا وکیل یا مامور دولتی هم هرچند در معنای انسانی خودش بالاخره یک شهروند است و بخشی از «مردم»، اما در معنای سیاسیاش جزو مردم نیست. دقیقا به تناظر همین گزاره، هرآنکس که به بخشی از ماشین سرکوب یا مأموریتهای اجرایی حکومتی تبدیل میشود (به ویژه در حیطههای امنیتی/سیاسی) دیگر بخشی از «مردم» به حساب نمیآید؛ و همهی اینها یعنی: در هیچ کجای تاریخ سیاسی، هیچ کس به مخیلهاش هم خطور نکرد که سر به نیست کردن مخالفان استالین توسط ک.گ.ب را دوقطبی جنگ «مردم علیه مردم» توصیف کند!
همانطور که وقتی ماموران پینوشه مخالفان را از هلیکوپتر به پایین پرت میکردند هم شاهد جنگ «مردم علیه مردم» نبودیم و همانطور که مزدوران نازی، مأموران مخفی رژیم بعث صدام، یا پیراهنسیاههای حزب فاشیست ایتالیا هم بخشی از ماشین سرکوب حکومتی بودند و نه «مردم».