مقالات

عدالت همانند بخت و شانس

اکبر کرمی

از قول مریم میرزاخانی نوشته‌اند: «دنیا هیچ وقت عادلانه نبوده است،                     

زمانی‌که با هوشی سرشار و در خانواده‌ای خوب و اطرافیانی خوب هم به دنیا آمدم           

در حالی‌که خیلی چنین شرایطی را نداشتند نیز، عادلانه نبود،                                       

پس امروز هم به شرایطم اعتراضی ندارم.»

با همه ی احترامی که ریاضی دان بزرگ ایرانی آمریکایی شایسته ی آن است، نباید این ادعا ی او را جدی گرفت. او  ریاضی‌دان بزرگی است، اما این دلیل نمی‌شود که ادعاها ی دیگر او هم بزرگ و مهم باشند.

به باور من این ادعا که «دنیا هیچ‌گاه عادلانه نبوده است» عمیق و دقیق نیست.

مریم تا آن‌جا که به استقبال تاریخ و خود می‌رود و هر دو را می‌‌پذیرد و شجاعانه در آغوش می‌کشد، کاری کارستان کرده است، و‌ سرنمون برجسته‌ای از خود ساخته است، اما اگر بخواهیم از این جملات و روایت شخصی او از زنده‌گی فلسفه‌ بسازیم، کار خراب خواهد شد.

داوری بر این ادعا در گرو چند داوری مهم‌تر دیگر است.

یکم. عدالت چیست؟

دوم. داور کیست؟

سوم. زمان چیست؟

مهم‌ترین نکته در این کنکاش زمان است. ارسطو عدالت را قرار گرفتن هر چیز در جا ی خود اش می‌دانست! و افلاطون پیش‌تر گفته بود که جا ی هر چیز در عالم آرمانی و نزدیک به تیپ ایدآل است. به زبان فنی‌تر عدالت در این خوانش ایستادن و ایستاده‌گی در برابر تغییر و آفرینش‌ها ی تازه است. عدالت تسلیم جان و‌ جهان خود به دیگری بزرگ (شاه‌فیلسوف در تعبیر افلاطون) است.

عدالت این‌جا صورت‌بندی دیگری از “حقیقت” و ادامه ی آن است. این داوری بیش از دو هزار سال و شاید هنوز هم بر کله ی بشر سنگینی می‌کرد و می‌کند!

جان رالوز وقتی از عدالت به مثابه انصاف می‌گوید، آشکارا از این سنت بریده است، او حقیقت را همانند خدا می‌کشد، تا چنین لباسی را به اندازه و به قامت انسان بدوزد. او انسان را لخت لخت می‌کند تا بتواند او را به درستی اندازه بزند. او حتا از همه‌گان می‌خواهد تا به پشت پرده ی بی‌خبری فروبروند تا بتوانند با این داوری هماهنگ‌تر شوند و درکی مناسب‌تر از آن و انسان داشته باشند.

عدالت حالا متوقف کردن جریان جاری واقعیت نیست، (و چسبیدن به حقیقت) تا بتوان به حقیقت ناب رسید! عدالت لخت کردن واقعیت و دیگران نیست. عدالت لخت کردن خود است، برای آن‌که جهانی انسانی‌تر و برابرتر برای آدمی و حتا عالمی فراهم آید.

نیچه مرگ خدا را اعلام کرد، اما او‌ در پهنه ی اخلاق نتوانست از آن‌چه گزارش او از این پهنه بود، بگذرد و تجویزی انسان‌بنیاد از اخلاق بدهد. نیچه هنوز گرفتار نوعی حقیقت است و به همین جهت اخلاق نیچه روایت او از حقیقت اخلاق است. حقیقتی که او آشکاریده است. هنوز نیچه اما اخلاق را بارکش غول بیابان حقیقت می‌داند و می‌خواهد و پذیرش خراجات شام آدمیت چندان برای‌اش آسان نیست. کسانی همانند راولز اخلاق را از شر حقیقت رها می‌کنند و رهایی اخلاقی را مژده می‌دهند.

توضیح رالوز ادامه ی کار کانت است؛ اما او از کانت فراتر رفته است؛ زیرا از حقیقت گذشته است؛ هرچند هنوز اخلاق او اخلاقی انسانی است و انسان‌مدار!

به باور من از این هم باید گذشت و فرایند لخت کردن آدمی را پیش‌تر و بیش‌تر ادامه داد. باید عدالت را از لباس آدمیت و رویاها ی خام و ناتمام او هم لخت کرد. عدالت توزیع و گسترش هستی است. عدالت جریان برایش هستی و حیات است.  عدالت همین گونه‌گونه‌گی و کثرتی است که بر هست مستولی است.

من عدالت را توزیع برابر فرصت‌ها می‌دانم. عدالت در خوانش من توزیعی همانند لاتاری و از روی شانس است. نتیجه ی این توزیع در اساس برابر نیست، اما پیش از توزیع کاملن و دقیقن برابر است؛ یعنی همه‌گان از فرصت‌ها و امکانات برابری برخوردار هستند. این عدالت را من عدالت به “مثابه شانس” یا بخت خوانده‌ام.

در این چشم‌انداز دنیا همیشه عادلانه بوده است. دنیا در گونه‌گونه‌گی خود عادلانه توزیع شده است.

با این وجود من هوادار عدالت به مثابه انصاف هم هستم. عدالت به مثابه شانس توصیف من از دنیا و هستی است و عدالت به مثابه انصاف پسند من برای دنیایی است که آدمی می‌خواهد بسازد. به زبا‌ن دیگر عدالت وقتی آدمی بخشی از فرایند کور انتخاب طبیعی است اساسن با عدالت وقتی قرار است آدمی به انتخاب دست بزند، دیگر خواهد بود.

عدالت افلاطونی و ارسطویی دیستوپیایی است که در جهان جاری است؛ اما عدالت به مثابه انصاف هم می‌تواند یوتوپیایی باشد که در جایی به یک دیستوپیا دیگر برسد. اگر در اطراف آن تعمق کافی نکنیم و عدالت به مثابه شانس را فراموش کنیم. عدالت به مثابه شانس هسته ی سخت هستی و برآیش و فرگشت است! گذار از آن به طور اساسی ممکن نیست، اما انسانی‌تر و منصفانه‌تر کردن آن هم ممکن و هم‌ در دست‌رس!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا