صورتبندی نقدها به چالش عمامهپرانی

اکبر کرمی
هواداران جنبش زن، زندهگی، آزادی در برابر چالش عمامهپرانی دو دسته شده اند. گروهی با استدلاها ی گوناگون این رفتار را نادرست و برای جنبش خطرناک ارزیابی میکنند. این استدلالها را میتوان اینگونه صورتبندی کرد.
یکم. چنین رفتاری با آماج خشونتپرهیزانه ی جنبش هماهنگ نیست.
دوم. چالش عمامهپرانی عمدتان آخوندها ی غیرحکومتی را هدف قرار داده است.
سوم. این چالش شگرد (تاکتیک) سیاسی مناسبی نیست؛ زیرا آخوندها ی غیرحکومتی و حتا مخالف حکومت را منفعل، هراسان و به حکومت نزدیکتر خواهد کرد.
چهارم. چالش عمامهپرانی با حقوق بشر (و آزادی وجدان) هماهنگ است.
من به عنوان یک اصلاحطلب که به راهبرد خشونتپرهیزی در فرایند گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی وفادار هستم، همه ی این استدلالها را وارسیدهام، با این همه هنوز از این چالش استقبال میکنم و آن را برای گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی ایران در بنیادها هم مهم و لازم میدانم و هم قابل دفاع.
از استدلالها ی بالا تنها استدلال سوم واقعبینانه است و به لحاظ تاکتیکی قابل توجه. اما اگر به ایستادهگی در برابر بیداد (به طور عام) و ایستادهگی در برابر بیداد جمهوری اسلامی ایران (به طور ویژه) به گونهای راهبردی نگاه شود، همه ی آن استدلالها (حتا استدلال سوم) بیمایه و بیپایه اند.
یکم. این استدلالها به طور چیره برآمد نوعی اخلاقگرایی در پهنه ی سیاست هستند! که هم نادرست است و هم خطرناک! نادرست است، زیرا در اساس ورود اخلاق به پهنه ی سیاست همانند ورود دین به پهنه ی سیاست در نهایت پراکندهساز است؛ یعنی نمیتواند به سازشها ی سیاسی کمک برساند. اخلاقها اموری یگانه و جهانشمول نیستند. ما با اخلاقها ی گوناگون روبهرو هستیم! هم افراد گوناگون درک متفاوتی از بنیادها ی مشترک و یگانه ی اخلاقی دارند؛ و هم اخلاق جنگ و صلح متفاوت است. در جریان گذار دمکراتیک به جا ی ادعاها و استدلالها ی اخلاقی، دینی، علمی و … باید به لوازم سیاسی گذار دمکراتیک و پیآمدها ی راهبردی آنها اندیشید. به عنوان نمونه گذار از جمهوری اسلامی ایران بدون گذار از نظام تبعیض و امتیازها و ممتازیتها ی آخوندی که شوربختانه در ایران نهادینه شده است، ناممکن خواهد بود. گذار از جمهوری اسلامی بدون گذار از این امتیازها و تبعیضها همانند گذار از نظام مردسالاری بدون تغییر قوانین مردسالار و زنستیز است! گذار از نظام مردسالاری در گرو بازبینی نظام خانوانده، ایستادهگی در برابر انگارهها ی مردسالار و زنستیر و نابرابرساز و سکسوالیته ی ایرانی هم هست. گذار وقتی گذار است که به بنیادها برسد و آسیبها را ریشهای و تاریخی وارسد؛ و بدخیمی را درآورد.
تازه نباید از یاد برد که سنت طولانی استبداد شرقی و ایرانی در اجتماعاتی همانند ما به گسترش اخلاقی ویژه انجامیده است که به زبان نیچه اخلاق بردهگان است. یعنی ما چون از شجاعت و درایت پدرکشی بیبهرهایم، به اخلاقیدن آن کشیده شدهایم! و کوشیدهایم! ما جماعتی هستیم که به آسانی و آسودهگی میتواند “نتوانستن” را به “نخواستن” و سپس به ناراست، نادرست و غیراخلاقی بودن آن برکشاند. گذار از جمهوری اسلامی در بنیادها به گذار از این بنیادها مربوط میشود. اگر میخواهیم امکانی برای آمیزش اجتماعی مسالمتآمیز میان مسلمانان ودیگران در ایران بماند، باید آخوندها و آخوندیگری را در ایران اوراق کنیم. باید همه ی امتیازها و ممتازیتها را نشانه رویم و از صحنه ی حیات اجتماعی و همهگانی بروبیم.
دوم. طبیعی است گذار دمکراتیک به خشونتپرهیزی، رعایت قانون و حتا هنجارها ی آمیزش اجتماعی مسالمتآمیز گرهخورده است. در اجتماعات دمکراتیک هر تغییری باید محدود به تعادلات دمکراتیک، مناسبات حقوق بشری و صلح باشد. اما برای رسیدن به آنجا همانند ژنرالها باید میدان جنگ را انتخاب کرد. اگراصلاحطلبی، خشونتپرهیزی و رعایت حقوق دیگری (به ویژه در میدان جنگ و پیشادمکراسی) چنان ورز بخورد که به کنش سیاسی کارآمد و ایستادهگی مدنی وسیاسی در برابر بیداد پایان دهد، در عمل به پادینه ی خود دگردیسیده و ایستادهگی را ناممکن خواهد کرد.
چنین تحلیلها و استدلالهایی در داوری من در دریافت امر سیاسی و تفاوت آن با امر اخلاقی و حقوقی ناتوان بودهاند. اصلاحطلبی و خشونتپرهیزی نباید به جایی برسد که همانند ترازدی شاهلیر پادشاهی کردن را ناممکن شود! و به جا ی شاهنامه سوگنامه آفریده شود.
پس از دمکراسی با رعایت تعادلات دمکراتیک باید دست این جماعت کلفتخور و نازککار را از منابع ملی و توده ی مظلوم میزبان (که در نهایت صورت حساب این مفتخورها را میپردازند) کوتاه کنیم؛ اما برای رسیدن به آنجا باید ابهت پوشالی این نهاد ورشکسه شکسته شود و پویش انگلی این طبقه و گروه پاداجتماعی در سفیدشویی بدخیمیها و پلشتیها ی خود برملا گردد. و چه چیز مناسبتر و موفقتر از چالش عمامهپرانی! چالشی که اگر با تیزهوشی و پرهیز از نفرتپراکنی در مورد اسلام، مسلمانان، شخص عمامهدار و نیز رعایت آداب خشونتپرهیزی ادامه پیدا کند، میتواند از اتفاق طنابها داری را که بسیاری از سرکوبشدهگان در خیال خود برای آخوندها بافتهاند و میبافند رشته و پنبه کند. آخوندها به جهت انسان بودن باید از حقوقی همانند همه ی شهروندان برخوردار باشند. پس از جمهوری اسلامی هیچ آخوندی نباید به جرم آخوند بودن محاکمه یا مجازات شود. هر محاکمه و مجازاتی باید در چهارچوب قانون، رعایت حقوق بشر و دادرسی عادلانه و علنی دنبال شود. اما برای رسیدن به آنجا آخوندها هم باید همکاری کنند و قدرتها، شان، ممتازیت و امتیازها ی بادآورده دست بشویند و از همکار پنهان و آشکار با نظام سرکوب و نظامیانی که سرب توزیع میکنند، دست بشویند.