سنت عاشورا در یک نظام دانایی سکولار
اکبر کرمی
عاشورا رسیده است و بگومگوها در مورد این تاریخ و نسبت آن با تاریخ سکولار دوباره بالا گرفته است. منظورم از تاریخ سکولار، تاریخی است غیرمذهبی؛ تاریخی است که به وسیله ی مذهبیها و در جهت اثبات ادعاها ی آنها نوشته نشده است.
یکی از صورتبندیها ی سکولاریسم که هم بسیار اهمیت دارد و هم سکولارها ی ایرانی کمتر آن را میشناسند، آن است که سکولارها و لاییکها باید وارد دعواها ی مذهبی نشوند. مداخله در این بگومگوها در اساس با بنیادها ی سکولاریسم ناسازگار است.
یکی از صورتها ی مشهور و پربسامد این دست مداخلهها ی خطرناک دامن زدن به گفتمان تحریف در تاریخ مذاهب (در کل) و تاریخ شیعه و عاشورا (به طور ویژه) است. همین دست مداخلات هستند که گاهی به گفتمان موازی و نالازم “خرافهزدایی” هم میرسد.
البته آشکار است که هم تحریفزدایی از تاریخ و هم خرافهزدایی از باورها و داوریها ی مردم اهمیت دارد! اما آنچه بیشتر اهمیت دارد محاط و محدود کردن این تکاپوها در نظام دانایی سکولار و انسانگرا است. به زبان دیگر نباید در ذیل گفتمان تحریفزدایی از تاریخ و خرافهزدایی از نظام دانایی وارد دعواها ی مذهبی شد.
اشتباه نشود؛ من با گفتوگو در مورد تحریفها ی عاشور هیچ مشکلی ندارم؛ و حتا رفرنس دادن به کسانی همچون مرتضی مطهری و علی شریعتی! مشکل من دخالت ناشیانه ی سکولارها در این منازعات بیتاریخ و بیبته است.
در این مسیر دو خطر بسیار بزرگ نهفته است که باید از آن پرهیخت. دستکم باید بدانیم چه میکنیم.
نخست؛ وقتی کسانی همانند مرتضی مطهری و علی شریعتی از تحریف در تاریخ عاشورا و … مینویسند، میخواهند بگویند در جاها و رخدادها ی دیگر تاریخ ادیان و مذاهب (دستکم مذاهب مختار آنان) تحریف نیست!
این ادعاها اگر نه یک دروغ بزرگ، دستکم یک بددانی و نادانی عمیق تاریخی هستند. چه، اگر فرایند تحریف و مبانی آن به درستی کاویده و در بازخوانی تاریخ ادیان و مذاهب بهکار گرفته شود، بعید میدانم از ادیان و مذاهب چیز دندانگیری بماند. در این صورت تاریخ ادیان و مذاهب را باید به تاریخ (بیهیج پسوند و پیشوندی) چسباند و به پیآمدها ی تاریخ سکولار تن داد. بعید میدانم دینکاران و صاحبان معابد به این موضوع تن بدهند.
دوم. ادیان و مذاهب در اساس موضوعاتی تاریخی هستند؛ یعنی در دل تاریخ و در دستان بازیگران کوچک و بزرگ تاریخ پرداخته و ساخته شدهاند. در نتیجه در تاریخ چیزی به عنوان “دین ناب” یا مثلن “شیعه ی واقعی و حقیقی و ذاتی” نداریم.
گفتوگو از تحریف در مورد تاریخ شیعه یا عاشورا در اساس پادینه ی درک تاریخی و سکولار از ادیان است. چنین تحلیلی دست مردمان را در بازسازی و سکولاریدن ادیان و مذاهب هم میبندند. به زبان دیگر تن دادن به این گفتمانها در برابر جریان سکولاریدن ادیان و مذاهب قرار میگیرد.
در چنین چشماندازی به داوری من دعواها ی مذهبی را باید برای مذهبیها گذاشت و در آنها نباید دخالت کرد. تنها از یک زاویه میتوان در این بگومگوها دخالت کرد.
وقتی آمیزش اجتماعی مسالمتآمیز در معرض خطر است، سکولارها حق دارند در این دعواها دخالت کنند و طرف جریانها ی مدنی و خوشخیمتر را بگیرند. پیش از دمکراسی با تاکید بر “هرمنوتیک صلح” و اهمیت آن در پاسداری از آمیزش اجتماعی مسالمتآمیز و پس از دمکراسی با قانونگذاری سکولار و برساختن دمکراسی سکولار. سکولار بودن تنها یک شعار نیست؛ یک شعور هم باید باشد که به تاریخ، هستیشناسی و شناختشناسی هم میرسد.
*داوری خودم را در مورد خرافه و خرافهزدایی در ادیان و مذاهب پیشتر در سرنام «خرافهای وجود ندارد» کاویدهام.