اقتصادسیاست

سردرگمی در استراتژی توسعه

توسعه نابرابری و محرومیت نزولی در خوزستان

محمد کیانوش راد – نماینده مردم اهواز در مجلس ششم

هزینه‌کرد دولت‌های مختلف در اســتان خوزستان و شــهرهای خرمشهر و آبادان کم نبوده است. پس مشکل خوزستان چیســت؟ توسعه و تقلیل آن به عوامل صرف اقتصــادی و غفلت و یــا ممانعت از رشــد ابعاد فرهنگی، قومی، اجتماعی و سیاسی در اســتان و نادیده گرفتن آزادی‌های مدنی و سیاسی و مشــارکت مردم، درک ناقصی اســت که خود از مشکلات خوزستان است. چرا همچنان خوزستان از توسعه‌نیافتگی که مهمترین شاخص آن نابرابری اقتصادی و اجتماعی اســت در رنج است؟ البته اگر احساس محرومیت نسبی میکنند.» کلید فهم این مسئله را باید در نسبت میان متغیر داشته‌ها، (اعم از منابع عظیم آب و دریا، نفت و گاز و بندر) و نسبت آن با متغیر شاخصهای رفاه اجتماعی در خوزستان جستوجو کرد. بــا نگاهی گذرا به آمار، برخی شــاخص‌های رفاه اجتماعی، بعضاً خوزســتان در ردههای میانی و یا کمی بالاتر از متوســط کشــوری اســت؛ اما هنگامیکه نسبت به سطح درآمدهای کلان استان و منابع سرشار خدادادی و صنعتی و گذشته خوزستان را با دیگر اســتان‌ها میسنجیم، به میزان فلاکت و فقر و بیکاری پی میبریم. بررسی وضعیت آخر جدولی آموزش‌وپرورش خوزستان و محرومان از تحصیل، عقب‌ماندگی در سایر شاخصها را هم تا حد زیادی معنا میکند. فقر و بیکاری و عدم دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی و مناسب و بهداشت، نه‌تنها در آبادان و خرمشهر و روستاهای اطراف این دو شــهر صنعتی و بندری، بلکه در گستره وسیعی از مناطق شمال شرقی استان، در مسجدســلیمان (اولین محل استخراج چاه نفت در ایران) و ایذه و پر کنار سدهای عظیم بر روی کاروان گویای بی‌توجهی و یا غفلت دولت‌ها نسبت به خوزستان است. برای حل مشکل رفاه اجتماعی در خوزستان و آبادان و خرمشهر، نخبگان استانی و مســئولان آن نســخه‌های متفاوتی را آزموده‌اند؛ اما آنچه در میان اکثر استانداران خوزستان و دستگاه‌های اجرایی میتوان فهمید، عدم وجود یک «استراتژی توسعه‌ای» مشخص منسجم، پویا، درونزا و برابری‌خواه و با اتکا به مردم استان بوده است. افزایش بودجه سنواتی، توسعه هزینه‌کردها و اتلاف آن در خوزستان، از مهمترین اقدامات دولتها در خوزستان بوده است که نتیجه آن را، نه در گسترش رفاه اجتماعی، بلکه در گسترش فساد اداری و حیف‌ومیل بودجه‌ها و مهمتر از آن تعمیق فقر و نابرابری اجتماعی باید دید.

آبادان، توسعه مکمل

با تأســی ازنظریه‌های مکتب وابستگی و با بهره‌گیری از تحلیل «موریس داب» در «اقتصاد سیاسی توسعه‌نیافتگی و رشد»، توسعه آبادان را در حلقه «توسعه مکمل» نیاز بازارهای سرمایه محور جهانی باید ارزیابی کرد. توسعه‌ای که نفت را در مقوله صادرات صــرف بازارهای جهانی و بدون توجه بــه درونزا کردن و بومی کردن آن می‌نگرد. به عقیده «داب»، «سرمایه صادرشده به این کشورها به تولید محصولاتی تخصیص‌می‌یابد که بازار جهانی پذیرای آن باشد. بر این روال است که اقتصاد کشورهای توسعه نیافته به‌صورت مکمل اقتصادهای پیشرفته در می‌آیند و فقط در حدودی که چنین کارکردی آن را معین می‌کند، می‌توانند گســترش یابند. نتیجــه آن که اقتصادهایی به وجود می‌آیند که یا بطور کامل ویا به صورتی تقریبی دچار توسعه‌ای یک‌جانبه میشود.» در این وضعیت، کشورها و مناطق «پیرامونی» (کشورها و مناطق توسعه‌نیافته و داری نفت یا محصول ارزشمند)، وظیفه‌ای جز تأمین نیازهای «مرکز» (کشورهای سرمایه‌داری و مناطق مرکزی کشور) را ندارند و با اتمام یا از اولویت افتادن کشور با منطقه پیرامون، عملاکارکرد شهر، منطقه وکشور پیرامونی هم به اتمام‌می‌رسد. آبادان و مسجدسلیمان مرکز تولید و پالایش و صادرات نفت در یکصدســاله اخیر بوده است. سه سال پس از کشف و بهره‌برداری از نفت در مسجدسلیمان در ،1287 پالایشگاه آبادان ساخته شد.
علــت اصلی موقعیت بندری برای صادرات نفت و محصولات آن بود. اما آیا به صورت واقعی در توسعه دو شهر نفتی آبادان و مسجدسلیمان نقش داشته است؟ پاسخ منفی است.

افزون بر آن، وضعیت کاهش تدریجی تولید نفت در خوزســتان، سرنوشــت امروز مسجدســلیمان را برای آینده خوزستان رقم خواهد زد. آبادانی‌ها و مسجدسلیمانی‌ها شــهر خود را «شهر اولین‌ها» می‌نامند و گاه از این دو شهر -خصوصاً- آبادان به‌عنوان «دروازه تجدد ایرانی» نام برده شده است، اما واقعیت آن است، توسعه آبادان، توسعه‌ای نازا، الحاقی و مکمل بوده اســت. در آبادان گذشــته، مظاهر تمدن و تجدد غرب مثل شهرســازی مدرن، سیستم تخلیه فاضلاب و آبهای ســطحی، فرودگاه بین‌المللی، رادیوی مستقل، مدارس مدرن و دانشگاه نفت و مهمان‌سراها و هتل و سینما و مراکز تفریحی و پارکها و… دســتاورد این رویکرد، امنیت و رفاه برای بخشــی از کارمندان شــرکت نفت و بندر و در ادامه جنب و جوش و اشــتغال در مراحل کارگری بود. این وضعیت زمینه مهاجرت خیل عظیمی از نیروی کار را به خوزســتان موجب شــد. در حاشیه صنعت مکمل نفت، طبقات پایینتر نیز بهره رضایتبخشی را تجربه میکردند، اما نابرابری اجتماعی و نظام طبقاتی نفتی، در زیر پوســت شــهر و در قالب خانه‌های کارگری و حاشیه گسترده و فقیر شهر نمایان بود. حس تبعیض و تفاوت‌ها حسی عینی و واقعی بود؛ اما رونق صنعت نفت بر این فاصله طبقاتی سرپوش نهاده بود و از توسعه روستاها خبری نبود. با همه این اوصاف، فضای باز فرهنگی آبادان که ناشی از ارتباط نزدیک با مظاهر فکر و تمدن غربی بود و با انواع کتب و فیلم‌ها‌ی ســینمایی خارجی و به زبان اصلی بود، عرضه میشد «هویتی خاص» آبادانی بودن را رقم زد. آبادانی بودن مفهومــی فراقومی بود که کرد و لر و عرب و بوشــهری و… خود را نه به هویت قومی خویش که به آبادانی بودن می‌شناسانند. ترکیبی از افکار روز که از رمان‌ها و فیلم‌های غربی با آمیختگی با فرهنگ بومی و سنتی را در پی داشت. مردم آبادان با روحیه گرم جنوبی و دیدگاه‌های نو و متساهل، شهر را برای هر تازه‌واردی جذاب می‌کرد. نتیجه آن، پیدایش برخی از بهترین مترجمان و فیلمسازان و روشنفکران در عرصه ملی شد. این ویژگی فرهنگی و سبک زندگی، امروزه، با یادآوری گذشته این شهر، دلتنگی عمیقی را برای هر آبادانی و خوزستانی فراهم ساخته و مردم شهر نوعی حسرت نسبت به گذشته خویش احساس می‌کنند که عاملی مضاعف بر فشارهای روحی و روانی برای مردمی است که وضع رفاهی خویش را به‌مراتب از گذشته بدتر می‌یابند.

نقمت و نابودی در جنگ

باور کنیم که جنگ هشت‌ســاله، آبادان و خرمشهر را ازنظر توسعه اقتصادی نابود کرد. پالایشگاه از کار افتاد و بندر تعطیل شد. نه‌تنها سرمایه‌ها نابود شد که سرمایه‌های انسانی هم ناچار خوزستان را ترک کردند. دیگر خرمشهر خرم و آبادان آباد نشــد. تغییر سیاست‌های توســعه‌ای دولت‌ها پس از جنگ، تیر خلاص را بر جان بیرمق جنوب شلیک کرد. ازنظر تاریخی وضعیت ژئوپلیتیکی رودخانه اروند و مســئله مرزی، همواره ظرفیتی تاریخی و ذخیره‌شده، برای منازعه و کشمکش و تنش میان ایران و عراق بوده اســت. این منازعه تاریخی سیصدســاله و از زمان حاکمیــت دولت عثمانی بر عــراق و از 1639 تاکنون در افت‌وخیز بوده اســت. اصلیتریــن عامل ثبات، برتری نظامی ایران بر اروند از یک ســو و احتیاط عراق در عدم تحریک ایران بوده اســت. اروند که از تلاقی دجلــه و فرات و در ادامه به خلیج‌فارس می‌رســد، تنها آبراه عراق برای دســتیابی به دریا است و برای عراق به‌عنوان تنها راه ارتباط با دریا، موقعیت استراتژیک داشته و دارد. این در حالی است که ایران به ســهولت قادر به قطع و مسدود کردن راه عراق به خلیج‌فارس است، همان‌گونه که بلافاصله با آغاز تهاجم عراق، ایران دسترسی عراق به دریا را مسدود کرد. در این شرایط دو اهرم اکثریت شیعیان عراق برای ایران و عربهای خوزستان برای عراق مطمح نظر بوده است.
خط تالوگ نحوه بهره‌گیری از اروندرود را مشــخص کرده اســت، اما حتی پس از سقوط حزب بعث و صدام، همچنان مورد ادعای عراقی‌هاست و مسئله‌ای قابل مناقشه در آینده خواهد بود، حتی برخی از هواداران عراقی ایران، بر ضرورت تجدیدنظر در مورد قرارداد 1975 الجزایر تأکیددارند و در صورت تغییر موازنه میتواند مجدداً مورد اختلاف قرار گیرد. اروند از نقطه‌نظر اقتصادی با راهیابی به دریای خلیج‌فارس و فعال شدن بندر خرمشهر حائز اهمیت است. متأسفانه بندر خرمشهر حتی پس از شکل‌گیری منطقه آزاد اروند، نتوانســت به وضعیت پررونق پیشین خویش بازگردد؛ و این در حالی است که عراق رقیب جدی اقتصادی ایران است و رقابت‌های مرزی مناطقی چون خوزستان و کردســتان در آینده با عراق هشداردهنده است. عراق با جمعیت حدود 37 میلیون نفر توانسته است (نصف جمعیت ایران و با برخورداری از درآمد دو برابری فروش نفت نسبت به ایران) رکورد درآمدهای نفتی خود را طی 50 سال گذشته پشت سر بگذارد. تولید بالای 4 میلیون بشکه در روز و درآمد ارزی خود را نزدیک به 12 میلیارد رسانده اســت. درحالیکه ایران با جمعیتی نزدیــک 90میلیون نفر، ازنظر تولید نزدیک 2.5 میلیون بشکه در روز و بنا به برخی گفته‌ها نزدیک به 500 هزار بشکه نفت و درمجموع با میعانات گازی حداکثر نزدیک 2.5 میلیون بشــکه صادر میکند. تحریمها نقشــی خانمان‌سوز برای ایران داشته است.
با این آمارهــا میتوان وضعیت رونق اقتصادی در عراق و محرومیتهای روزافزون در منطقه مرزی و حتی کل ایران را شــاهد بود. رشــد و توســعه و پیشرفت و رفاه اجتماعی در کشــورهای حاشــیه خلیج‌فارس در منظر مردم خرمشهر و آبادان است. مردمی که روزگاری مورد حســرت دیگران بودند، امروز حسرت کویت و قطر و دوبی و امارات را می‌برند و احســاس عقب‌افتادگی و یــأس و درماندگی تمام وجود آنان را گرفته است. سیاست‌های درست و باثبات برای جذب سرمایه، وجود قوانین حمایتی از صنایع تولیدی (نه آنگونه که منطقه آزاد اروند را با کسب درآمد از ورود ماشینهای گرانقیمت خارجی میشناسند) و در کنار آن نظارت مستمر و سخت‌گیرانه قوانین بر اجرای پروژه‌ها (نه تسهیل مقررات برای امثال عبدالباقی‌ها) و وجود قوه قضایی مستقل و فســادناپذیر، می‌تواند خوزستان را در بازه زمانی ده‌ساله، به موقعیت ممتاز پیش از انقلاب برگرداند.

metropol

آبادان و محرومیت نزولی

رژیم بعث عراق برای تحریک و همراه کردن عربهای خوزستان، (که بخش اعظم این جمعیت در جنوب خوزستان و خرمشــهر و آبادان ساکن هستند) سرمایه‌گذاری زیاد می‌کرد. عراقی‌ها تلاش داشتند تا به‌زعم خودشان، با استفاده از عربه‌ای خوزستان اهرم فشاری علیه ایران باشند. آنها به امید واهی همراهی عرب‌های جنوب، تهاجم خود را از خوزستان آغاز کردند. عربهای خوزستان نه‌تنها به صدام لبیک نگفتند که باجان و مال، زن و مرد و پیر و جوانشان علیه صدام ایستادگی کردند و با دادن شهدای زیاد -خصوصاً در هفته‌های اول جنگ- مانع و سد اصلی هجوم عراقی‌ها شدند. اگرچه وجود برخی جریانات تند و افراطی و تجزیه‌طلبانه را در خوزســتان نمی‌تــوان انکار کرد، اما اکثریت عرب‌های خوزستان مخالف جریانات مدعی تجزیه‌طلبی بوده و هستند. جنگ تحمیلی و پس‌ از آن، تخریب بندر و کاهش و انتقال بخش‌هایی مهم از صنعت نفت و پالایش گاه که عامل مهمی در رونق آبادان بود، به کابوسی از دربه‌دری و فقر و بیکاری نه‌تنها برای عربها که برای کل مردم خوزستان و لرها و بختیاری‌ها تبدیل گشت. اگر در سال 56 میزان تولید پالایشگاه آبادان 600 هزار بشــکه در روز بود، اکنون به حدود 300 هزار بشکه در روز رسیده است. میزان کاهش خدمات اجتماعی وزارت نفت در آبادان اصولاً قابل قیاس با خدمات پیش از انقلاب نیست. وضعیت آب شرب و فاضلاب شهری و از سایر امکان پیش از انقلاب، تقریبا اثری نیست و تنها در خاطره آبادانی‌ها مانده است. چرایی تکرار و گسترش اعتراضات در میان عربها و حتی بختیاریهای خوزستان روشن است. «تد رابرت گار» در کتاب «چرا انســانها شورش میکنند؟» توضیح دقیق و مشــروحی از این وضعیت ارائه میدهد؛ اما آنچه امروز در خرمشهر و آبادان شاهد آن هستیم، مسئله «افزایش انتظارات» نیست، بلکه مفهوم و واقعیت «محرومیت نزولی» است که مردم ازنظر رفاهی با گوشت و پوست خود آن را احساس می‌کنند. مسئله‌ای که به هر بهانه امکان شورش و انفجاری را در پی دارد.

منطقه آزاد اروند، فاجعه متروپل و آرزوهای بربادرفته

نمیدانم
باقی قصه چیست؟
الباقی قصه چه میشود؟
اصلا نمیخواهم بدانم عبدالباقی کجاست؟
ولی میدانم
از جنوب که آواره شدیم
لهجهام شبیه ترنم ترانه بود
حروف اول الفبا…
آب، بابا، آبادان بود
حالا آبادان و آوار.
رســیدگی به فاجعه ریزش آوار ســاختمان متروپل و گزارش مسئولان قضایی و اجرایی از جنایت انجام‌شــده، قطعاً در عبدالباقی پشــت‌صحنه زیادی دارد. یک ســازنده نمی‌تواند بدون شــبکه‌ای از حمایت‌کنندگان ریزودرشت از مســئولین، آن‌هم به‌رغم اخطار سازمان نظام‌مهندسی و خبرنگارانی که در فضای عمومی اعلام‌خطر کردند پروژه ساختمانی خویش را پیش ببرد. گفته می‌شود عبدالباقی کشته شده است. اگر دادگاه متهمان متروپل علنی برگزار نشود، بیم آن میرود که دست‌های آلوده و حامیان اصلی پنهان شوند و دادگاه با محاکمه چند کارمند دون‌پایه شهرداری و منطقه آزاد اروند خاتمه یابد. به قول مردم شهر شاید هم چند ناطور به‌عنوان مقصران اصلی معرفی شوند. قانون منطقه آزاد اروند، به‌رغم برخی مخالفت‌های جدی، با امیدهای فراوان در مجلس ششم تصویب شد. تصویب قانون منطقه آزاد، میتوانست براســاس الگوی شناخته‌شده در دنیا، تحرکی در وضعیت اقتصادی مردم خرمشهر و آبادان ایجاد کند. حسین نصیری با خون دل پیگیر منطقه آزاد بود و مرتضی ممویی را به‌عنوان اولین مدیرعامل کاردان و پاکدست برگزید. گسترش محدوده منطقه به دو شهر خرمشهر و آبادان، بانظر مثبت دولت خاتمی، امیدهای مردم منطقه را دوچندان کرد. با تغییر دولت خاتمی و با پیروی از سیاستهای تخیلی و غیرواقع بینانه و شعارهای پوپولیستی، فعالیتهای منطقه اروند به ایجاد چند بازارچه برای ورود کالاهای بی‌کیفیت چینی، فروش املاک و مستغلات، مدیریتهای غیرعلمی و غیر متخصص، واردات ماشین و بهره‌گیری از عوارض فروش آنها، استخدامهای بی‌ضابطه و سفارشی با پرداخت حقوقهای غیر متعارف و… با آرزوهای بربادرفته همراه گشــت. حادثه ریزش ساختمان متروپل در آبادان، بنا به‌گقته مقامات قضایی، حاصل زدوبندها و عدم نظارت دستگاههای ذیربط و رد و بدل رشوه‌های کلان و تبانی با پیمانکار به وقوع پیوست. هشدارها و تذکر خبرنگاران مستقل نیز در هیاهوی حمایت‌ها ناشنیده ماند. چگونه مســئولان مربوطه، هشدارهای خبرنگاران مستقل (ولو آنها را قبول نداشته باشند) را از شــرایط غیرفنی برجهای دوقلوی عبدالباقی و همچنین مخالفت نظام‌مهندسی شنیده باشند و از کنار این بی‌توجهی‌ها به سادگی گذشته باشند. هیئت مدیره منطقه آزاد در دولت روحانی افرادی چون محمد فروزنده، محمد مخبر دزفولی، علی شمخانی، اسماعیل زمانی که‌به‌عنوان پیشکسوتان مرکزنشین تشکیل شد. هیئت مدیره منطقه آزاد اروند، به دلیل ذهنیت غیر توســعه‌ای و درگیر شدن در مناسبات منطقه‌ای، به‌رغم یکدستی و شرایط خوب مالی، نتوانست کارنامه قابل دفاعی حتی در حل مشکلات ابتدایی آبادان و خرمشهر از خود به جای بگذارد. فاجعه دلخراش‌ریزش ساختمان متروپل، صرف‌نظر از قاصرین و یا مقصران اصلی، باید ضعف نظارت دستگاههای اجرایی منطقه را بر آن اضافه کرد

دیدگاههای استانی توسعه

به جرئت می‌توان گفت، اکثر اســتانداران خوزســتان با مفاهیم ابتدایی توسعه و استراتژی‌های دستیابی به توسعه آشنایی نداشتند. مدیرانی که حداکثر موفقیت خود را جذب بیشتر بودجه برای استان‌می‌دانستند. عمر کوتاه‌متوسط‌دو سال برای هر استاندار عملأ فرصت پیگیری و اجرای برنامه‌های نیم‌بند و حداقلی را هم فراهم نمیســاخت.

مســئولان اجرایی، نمایندگان مجلــس و مقامات محلی نیز بعضاً با فهم نادرســت و تقلیل‌گرایــان به توصیف علل عقب‌ماندگی خوزســتان پرداخته‌اند و راه‌حل‌هایی را پیشنهاد و دنبال می‌کنند. عدم استفاده از مدیران بومی در خوزستان (نظر اکثر فعالان قومی،) ندادن اختیارات ویژه به استاندار خوزستان و اجرایی نشدن ایده مبهم فدرالیسم اقتصادی عامل عدم توســعه در خوزستان اســت (نظر محسن رضایی). سیاست‌های جناحی و حزبی در میان فعالان سیاسی استان عامل‌عقب‌ماندگی خوزستان است (علی شمخانی) و این در حالی است که اســتانهای فارس، اصفهان، خراسان و آذربایجان شــرقی سیاسی‌ترین استانهای کشــور هستند و به توســعه قابل قبولی به نسبت خوزستان دست یازیده‌اند، ازنظر برخی دیگر، مخالفت با طرح‌های سرمایه‌گذاری‌های کلان دولتی و خصوصی در استان و مخالفت فعالان سیاسی و اجرایی به‌عنوان عاملی منفی در توســعه تلقی میشود، ازنظر این دیدگاه باید در کنار طرحهای عظیم ملی، خوزستان را توسعه داد، به نظر اینها، اصولاً خوزستانی‌ها ضد توسعه هستند (محمد فروزنده). تصور ضعف مســئولان و تلاش برای تغییــر مداوم آنها و گزینش حامیان خویش (اکثر نمایندگان مجلس)، کمبــود بودجه عمرانی (تصور مردم)، ورود نیروی کار و پیمانکاران غیرخوزســتانی در اســتان، تبعیض برنامه‌ریزی‌شده علیه عرب‌ها و بختیاری‌ها (اکثر فعالان سیاســی و مدنی)، ضعف بخش خصوصی در اســتان و رویه کارمندی‌گزینی در میان اکثر مردم، مخالفت عمدی و حساب شده مرکزنشینان با رشد استان خوزستان، تغییر و انحراف بودجه خوزستان به استان‌های دیگر که از لابی‌های قدرتمندی در دولت و نظام برخوردارند، ضعف و بیعرضگی لابی خوزستانی‌های مقیم مرکز در نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور، امنیتی دیدن استان و برخوردهای سختگیرانه با فعالان قومی و نادیده گرفتن فعالیت مثبت قومی در چارچوب امنیت ملی و عدم تفکیک آن با تجزیه‌طلبان، امنیتی دیدن مناطق مرزی خوزســتان، چون آبادان و خرمشــهر و دشــت آزادگان و منع احداث کارخانجات صنعتی و… را دلیل یا علت توسعه‌نیافتگی خوزستان برمی‌شمارند. در خصوص درستی یا نادرستی هرکدام از انگاره‌های فوق می‌توان موافق یا مخالف بود و برخی را درست و یا نادرست دانست. البته توســعه در یک استان، بدون داشــتن برنامه کلان توسعه‌ای امکان‌ناپذیر است. توســعه نیازمند بهره‌گیری از متخصصان باتجربه و مدیران اجرایی باتجربه است. پس از گذشت نیم قرن از انقلاب اسلامی، همچنان سیاستهای غلط، عدم درک درست از سیاســتهای نظام بین‌الملل، عدم حل مسائلی چون بحران هسته‌ای، راه پیشرفت کشور را سد کرده است.

نکته‌هایی که باید بدانید:

  • سیاست ناهماهنگ و بدون ثبات،میدان دادن به‌بخش خصوصی غیرواقعی و رانتخوار و وجود فسادسیستماتیک‌دربخش‌هایی از نظام تصمیم‌گیری‌وضعیت نابسامان فعلی‌را رقم زده است.
  • ·          رشد و توسعه و پیشرفت و رفاه اجتماعی‌در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس در منظر مردم خرمشهر و آبادان است. مردمی که روزگاری مورد حسرت دیگران بودند، امروز حسرت کویت و قطر و دوبی و امارات را میبرند و احساس عقب‌افتادگی‌و یأس و درماندگی تمام وجود آنان را گرفته است.
  • توسعه‌در یک استان، بدون داشتن برنامه کلان توسعه‌ای‌امکان‌ناپذیر است.توسعه نیازمند بهره‌گیری از متخصصان‌باتجربه و مدیران اجرایی باتجربه است.پس ازگذشت نیم قرن از انقلاب اسلامی، همچنان سیاستهای غلط، عدم درک درست از سیاستهای نظام بین الملل و عدم حل مسائلی چون بحران‌هسته‌ای،راه پیشرفت کشوررا سد کرده است.
  • اجرای سیاست‌های تشویقی‌برای مهاجرت متخصصان به خوزستان و تصویب قوانین حمایتی با معافیت‌های مالیاتی معنادار و انگیزشی برای تولیدکنندگان بخش خصوصی در واحدهای صنعتی و کشاورزی‌می‌تواند دوران طلایی پیش از جنگ را برای مردم به ارمغان آورد.

بودجه و فساد در خوزستان
وجود بودجه‌های هنگفت ملی و اســتانی و ثروت‌های خدادادی در خوزســتان و نظارت ضعیف بخش اجرایی و بعضاً آلوده به فساد و رانت، استان خوزستان را به یکی از استان‌های در معرض چپاول و بهشت چپاولگران بودجه‌های ملی و استانی تبدیل کرده است. انحراف در هزینه‌کرد بودجه از قوانین مصوب، تنظیم قراردادهای صوری، تهیه و تأیید صورت وضعیت‌های خلاف واقع، ســپردن طرح‌ها بر اساس روابط خاص، حتی بدون توجه به رعایت قانون ترک تشــریفات، دخالت و سوگیری شورای تأمین در حمایت یا مخالفت با برخی پروژه‌ها و… مجموعه شــرایطی اســت که فعالیت‌های توســعه‌ای را با مشکلاتی همراه میسازد. انحراف از قانون در هرجای دیگر هم ممکن است که با نظارت قوه قضاییه مستقل و نهادهای امنیتی – حراستی کنترل می‌شود، اما در خوزستان به دلیل جذابیت‌های پول و سرمایه و رسم ناپسند هدیه (بخوانید رشوه) به مســئولان حتی هزینه بودجه‌های مصوب را به انحراف و ناکارآمدی کشانده است. به‌عنوان مثال در گزارش یکی از کارشناســان دیوان محاسبات آمده است که از سال 1396 تا 1399 بیش از 3554 میلیارد تومان و بیش از 300 میلیون دلار هم از محل صندوق توسعه ملی در اختیار شرکت‌های آب و فاضلاب خوزستان قرارگرفته است. این اعتبارات خارج از کمک‌هایی است که سایر شرکتهای بزرگ دولتی و از محل استانی هزینه شده است؛ اما تا زمان گزارش دیوان محاسبات، مبلغ 1531میلیارد تومان تخلف آشــکار در قالب عدم رعایت موافقت‌نامه‌ها، پرداخت‌های صوری، صورت وضعیت‌های صوری، عدم انجام مناقصه، هزینه‌کرد در محل دیگر و… صورت پذیرفته است.
راه فروبسته؛ خوزستان را محور توسعه کشور کنید
«آیا حکومت‌ها میتوانند با اتخاذ سیاســت شایســته‌ای اوضاع و احوال سیاسی را دگرگون سازند و رشــد اقتصادی را تسهیل کنند؟» این سوالی است که «پل باران» مطرح میکند و در نهایت با رد این نظریه معتقد است «واقعیت اساسی که تحقق یک برنامه عمرانی را به توهم مبدل‌می‌سازد، ساخت سیاسی و اجتماعی حکومت‌هایی است که قدرت را در دســت دارند.» تحولات نظری و عملی در «مکتب وابستگی» و تجربه برخی کشــورها، مفاهیم جدیدی را در نظریه وابستگی بوجود آورد. برخی مفاهیم که «آلوین سو» به آن اشاره دارد. «توسعه مقارن با وابستگی، دولت دیوان‌سالار اقتدارگرا، اتحاد سه‌گانه میان دولت، سرمایه محلی و سرمایه بین‌المللی و همچنین توسعه پویا. این مفاهیم جدید، چشــم‌اندازهای نوینی را در تحقیقات به روی ما گشــوده است.» براساس این مفاهیم نو، می‌توان به تحلیل نقش همکاری دولت‌ها و بخش خصوصی در توسعه کشور و در قالب حداقلی مناطق آزاد اقتصادی همچون منطقه آزاد اروند چشم داشت، اما سیاست ناهماهنگ و بدون ثبات، میدان دادن به بخش خصوصی غیرواقعی و رانتخوار و وجود فســاد سیستماتیک در بخشهایی از نظام تصمیم‌گیری وضعیت نابســامان فعلی را رقم زده است. پس از انقلاب و جنگ عراق و ایران، به‌رغم تخریب زیرســاخت‌های مادی، فرهنگی و اجتماعی خوزستان، اگر چه به صورتی ناکافی، اما میتوان اذعان داشــت که بودجه‌های زیادی به خوزستان اختصاص داده شده است، اما در ســایه آشــفتگی‌های برنامه‌ریزی و بی‌تجربگی مدیران ارشد استان، و در کنار سیاست‌زدگی و پوپولیسم مسئولان و نمایندگان مردم، گره فروبسته توسعه‌نیافتگی استان خوزستان گشوده نشده است. سیاست‌های توسعه‌ای در خوزستان از سال‌های دهه 30 و در قالب برنامه دوم توسعه توسط سازمان برنامه و بودجه کشور با مدیریت ابوالحسن ابتهاج آغاز شد و به درستی خوزستان، از منظری ملی، به‌عنوان نمونه‌ای از مدل توسعه در کشور مطرح شد. شاید ادامه آنگونه نگرش و برنامه در مورد خوزستان می‌توانســت مؤثر باشد، اما با رخداد انقلاب اسلامی بسیاری از برنامه‌های کارشناسی شــده بر باد رفت. توســعه چندجانبه در بخش کشاورزی، صنعت، نفت و گاز و انرژی برای تولید برق و حتی آغاز عملیات ســاخت تاسیسات هسته‌ای در منطقه دارخوین، توسعه بندر و تجارت در خرمشهر، کشت و صنعت‌های گستره صنعتی و مکانیزه، تولید فولاد، نفت، پتروشــیمی و صنعت خانه‌سازی پیش‌ساخته و… میتوانست به‌توسعه‌ای چندجانبه و متوازن در خوزستان منجر شود. توسعهای که بر «سرمایه‌گذاری تولیدی» تکیه داشت و در بخش کشاورزی با تأمین مواد غذایی توجه داشت. این سیاست، یعنی محوریت دادن به خوزستان برای توسعه، می‌توانست الگویی برای توسعه کشور باشد. در این الگو به صورت طبیعی با مهاجرت گســترده کارگران و متخصصان از سراســر کشور به خوزستان همراه بود. به‌کارگیری و استخدام مردم بومی منطقه در شرکت‌ها و موسسات دولتی و خصوصی، مثل شرکت نفت، صنایع فولاد، لوله‌سازی و نورد، بندر خرمشــهر و کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه و تصفیه شکر اهواز و… حضور کارگران و متخصصان مهاجر از سراسر کشور به خوزستان را با استقبال و همراهی مردم عرب و بختیاری همراه میکرد و مردم احساس تبعیض در استخدام نمی‌کردند. حقوق مکفی و تسهیلات جانبی به متخصصان و کارگران مهاجر، زمینه اشتیاق به ورود خوزستان را افزایش میداد. در این جهت، حضور معلمان و دبیران کارآزموده تأثیر بسزایی در رشد آموزش‌وپرورش داشت.
شتاب رو به افزایش فرار سرمایه‌های مادی و معنوی، خصوصاًمهاجرت منابع انسانی، از خوزســتان به علت مشکلات رفاهی، آینده اســتان را در معرض تهدید جدی قرار داده است. این سیاه‌نمایی نیست، واقعیت امروز خوزستان است. درحالی‌که در صورت اولویت دادن مجدد به محوریت خوزســتان، به جای محوریت دادن به توســعه کویر بی‌آب در مناطق مرکزی ایران، این اســتان مهم و استراتژیک میتواند کارگاه بزرگ تولید و توسعه ایران گشته و پذیرای جمعیتی چندین برابر حال حاضر باشد. دوبی در حال ســاخت و ساز وسیع ده میلیون مسکن و افزایش جمعیت است و دولت‌ها، موج فرار جمعیت از خوزستان را تسریع میکنند. امارات، بیابانی خشک را با سیاست‌های هوشــمندانه، تبدیل به مرکزی مهم در اقتصاد جهانی کرده است و ما جمعیت کنار دریا و آبادان را ویرانه کرده‌ایم. جابه‌جایی تغییر محور توســعه از خوزستان به مناطق کویری، به هر علت و با هر تدبیری، برنامه‌ای غلط و خطایی استراتژیک است. اجرای سیاست‌های تشویقی برای مهاجرت متخصصان به خوزستان و تصویب قوانین حمایتی
با معافیت‌های مالیاتی معنادار و انگیزشــی بــرای تولیدکنندگان بخش خصوصی در واحدهای صنعتی و کشــاورزی می‌تواند دوران طلایی پیش از جنگ را برای مردم به ارمغان آورد. مســئولان کشور و برنامه‌ریزان، بحران مهاجرت جمعیت را از خوزستان جدی بگیرند. به جای تمرکز و افزایش جمعیت در مرکز ایران و انتقال آب دریا به یزد، آنگونه که محمد مخبر معاون اول دولت رئیسی که در دهمین جلسه انتقال آب از دریا به مناطق مرکزی ایران اعلام کرده اســت (آن هم بدون پیوست‌های زیست‌محیطی)، به فکر افزایش جمعیت در مرزها باشید. در اولین ماه‌های پس از 76 و روی کار آمدن آقای خاتمی و استانداری خرم، وعده غیرواقع‌بینانه انتقال آب از شهرستان شوشتر به خرمشهر و آبادان داده شد. سال 79 کمی آب مردم آبادان توسط تانکرهای آب تأمین شــد، اعتراضات به کشتن چند نفر منجر شد، دولت‌های احمدی‌نژاد و روحانی آمدند و رفتند و مشکل آب و فاضلاب آبادان و خرمشهر حل نشد. به جای صرف هزینه‌های سرسام‌آور و تمام‌نشدنی انتقال آب به کویر و نصب آب‌شیرین‌کن در کویر و نابودی و تخریب تالاب‌ها و محیط زیست خوزستان، به فکر تأمین آب آینده و فلاکت‌بار اصفهان و یزد و کرمان و خوزستان باید بود. خاطرات ابوالحسن ابتهاج در مورد برنامه‌های توسعه خوزستان و همچنین، خاطرات مهندس احمد آلیاسین که به شرح برنامه‌ها، اهداف و نتایج طرح‌های توسعه‌ای خوزستان پیش از انقلاب اشاره دارد قابل تأمل است. پس از انقلاب، برنامه‌های توسعه نه‌تنها نتایج قابل قبولی نداشته، بلکه نتایج عکس داشته است. فقر گسترده و مشکل مشقت‌بار تأمین شغل، تغذیه مناسب و مسکن حداقلی، خصوصا در خرمشهر و آبادان، فقدان آب شرب سالم و کافی، بهداشت نامناسب، آموزش و پرورش فشــل و وامانده، شیوع فساد ســاختاری در ادارات و صنایع پردرآمد و رنج تبعیــض قومی و در یک کلام وجود نابرابری اقتصــادی در میان طبقات اجتماعی و فقدان رفاه از اصلی‌ترین مؤلفه‌هایی است که گویای شکست برنامه‌های توسعه‌ای پس از انقلاب در خوزستان است. فقدان استراتژی منسجم توسعه چندجانبه، پویا، درونزا، معطوف به برابری نسبی اقتصادی، ایجاد رفاه اجتماعی و رفع تبعیض -خصوصاً پس‌از انقلاب- کاملا مشهود است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا