مقالات فیسبوکی

سالهای پایانی حیات مستبدین

فرهاد قنبری

دیکتاتورها یکی ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر گاه صدای پای مرگ را احساس می کنند، دچار بحران شدید می شوند. این بحران گاهی به صورت افسردگی و بی معنایی و بی توجهی به قدرت و گاهی به صورت اعمال خشونت و خودکامگی بیشتر خود را نشان می دهد.

ديکتاتورها و مستبدین به دليل اعمال قدرت افسارگسخته در طول زمانداری خود کم کم به این یقین و باور می رسند که قدرت آنها ابدی است، اما هنگامی که آثار بیماری و کهولت سن و ناتوانی در گفتار و رفتارشان را می بینند، یقین می یابند که مرگ شوخی ندارد و از جنس خادمان متملق و چاپلوسان اطرافشان نبوده و راه گریزی از آن نیست.

دیکتاتورها به چشم خود، جانشینان و مخالفین خویش را می بینند که هر کدام به دلایل خاص خود برای مرگ او لحظه شماری می کنند و همین مسئله بر خشونت و استبداد آنها می افزاید.

در طول تاریخ دیکتاتورها و خودکامه گان بسیاری را می بینیم که در سالهای پایانی حیات خود تمام مخالفان زندانی خویش را قتل عام کرده اند یا جانشینان خود را کور و نابینا کرده و به قتل رسانده اند.

دیکتاتورها در پایان عمر توان درک و پذیرش ترک دنیایی که همه چیز آن مُسَخَرشان بوده است را ندارند و سعی می کنند تا آنجا که می توانند با کشتار دیگران بر غریزه مرگ فائق آیند.

بسیاری از شاهان این سرزمین یا سرزمینهای دیگر نمونه هایی از دیکتاتورهایی بودند که حاضر به پذیرش واقعیت مرگ نبودند و با توسل به جنگ و کشتار و خشونت تلاش می کردند تا آنجا که می توانند با نابودی و کشتار دیگران، تراژدی مرگ خویش را به تعویق بیافکنند.

ديکتاتورها در طول حیات خود به علت همهمه اطراف و درگیری در مسائل حکومتداری چندان به مرگ نمی اندیشند و اما آن زمان که به ناچار با ابتلاء به یک بیماری لاعلاج و یا کهولت سن و ناتوانی در انجام امور روزمره، صدای منحوس ناقوس مرگ را می شنوند، دچار بحرانهای شدیدی می شوند که گاهی به صورت افسردگی شدید و بی معنایی زندگی و اغلب هم به صورت اعمال استبداد و خشونت و خودکامگی بیشتر واکنش نشان می دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا