روزهای سختی برای حاکمیت در راه است
مهشید معراجی
گاهی به این فکر میکنم که تفاوت نسل دهه شصت با دهه های بعد از آن چیست که یک ملت متفق القول آنها را ناجی خود میدانند؟!
نسل ما و پیش از ما غرق در ایدئولوژی، اسطوره سازی و اسطوره پردازی و نسل بعد از ما بسته و وابسته به درک و تحلیل وقایع است و مدام خود را با دنیا مقایسه میکند و دلیلی نمیبیند اگر چهل سال پیش جنگی رخ داده باشد و دهه ها ، روحانیون (نمایندگان خدا) و سرداران به اسم جنگ و شهدا و … آنها حکومت کرده اند ، بدهکارشان باشند.
آنها میبینند که چگونه نمایندگان خدا بر زمین، سودای فتح جهان و تشکیل امت اسلامی دارند. در ناخودآگاهشان امپراطوری ایرانی _ شیعی به شکل صدور انقلاب نقش بسته است و همه چیز در خدمت این تفکر هزینه می شود. به دنبال تبدیل کردن منطقه به یک ایران دیگر که در رنج معیشتی و تک صدایی گروهی اندک گرفتار است، تلاش میکنند.
تحریم ها را برای خود و نزدیکانشان دور میزنند.
بیشترین ظرفیت ها و امکانات را به گروه حداقلیِ همراه و همسو می دهند.
فرزندانشان از دامپزشکی به پزشکی میروند و اخر، سر از ینگه دنیا در می آورند.
خاک و آب و معدن و تمام کشور را ارث پدری خود میدانند.
ناموس مردم را در خیابان کتک میزنند و جلوی دوربین تلویزیون می آورند تا برای ملت خط و نشان بکشند .
و در مقابل، ملت هر چه جان میکند، آینده ای ندارد .
فرزند کارگر کارگر می ماند و فرزند سردار، حاجی، وزیر و وکیل ، تاجرِ الهام بخش …
مستضعف در انقلاب مستضعفین و در دکترین نظام هیچ جایگاهی ندارد.
جامعه در حال تبدیل شدن به ترکیبی از درجات مختلف شهروندی است که اکثریت مردم در پایین ترین رتبه آن قرار دارند.
و آیا سیر این اتفافات ، بازتاب دهنده الیگارشی قدرت در ایران نیست؟
افلاطون در کتاب “جمهور”، از الیگارشی می گوید که چگونه حاکمان و دولت ها را با طمع ثروت بیشتر به فساد بیشتر سوق میدهد و ثروتمندان همسو با صاحبان قدرت، اکثریت جامعه را از راه یافتن به قدرت محروم میکند که در نهایت به منازعات طبقاتی می انجامد.
با این اوصاف، اگر بنا به تداوم این روش برای حکمراتی بر ملت ایران باشد ، آیا نسل جدید چالش بزرگ آینده این نوع حکومت نخواهد بود ؟