دوگانهی «سلطنت» و «جمهوری اسلامی» نه تصویری حقیقی از جامعه است و نه مشکلی را حل میکند
عبدالله مومنی
دوگانه اخیر که با عنوان دوگانه سلطنت و جمهوری اسلامی طرح شده است؛ حقیقتا دوگانهای رسانه ساخته، تصنعی، کاریکاتوری و کمیک است. این دوگانه نه تصویری حقیقی از سیاست و پویاییهای اجتماعی است و نه در دل خود مسئلهای را حل میکند.
در فهم پروبلماتیک ایران معاصر میتوان گفت مسئله ما دموکراسی است مسئله ما عبور از اقتدارگرایی و حکومت قانون است؛ آن هم قانونی عادلانه و مبتنی بر حقوق بشر. این مسئله متاثر از شرایط جهانی و ضرورتهای ملی در ایران بروز یافت. مشروطه آغازی بود بر پیریزی این خواست که با کودتای رضاخانی سقط شد و مسیر دموکراسی خواهی و حکومت قانون و مشروطیت قدرت جای خود را به شبه مدرنیزاسیونی اقتدارگرا و استبدادیِ شبه مدرن داد؛ یعنی استبداد سلطنتی پوست اندازی تاریخی کرد و به شکلی پیچیدهتر و نوتر عرضاندام کرد و پیگیری آن خواست تاریخی را به محاق برد، این تنش بین حکومت استبدادی و خواست دموکراسی تاکنون بوده و ادامهدار است.
در جنبش دموکراسی خواهِ استقلالطلبِ ملی شدن صنعت نفت، در انقلاب جمهوری خواهانه ۵۷ و تبلور بخشی از آرمانهای آن در فصل سوم قانون اساسی و در جنبش مدنی اصلاحات و همچنین در جنبش دموکراسی خواهانه سبز و نیز در خواست مکرر اعتراضات یک دهه اخیر که ناکارآمدی و فساد ناشی از استبداد و بیقانونی را نشانه گرفته است، همه و همه نشان از این درگیری و تنش بزرگ دارد که هنوز هم فیصله نیافته است.
هر بار با سربرآوردن جنبشی آزادی خواهانه و مردمی، استبداد به بهانههای مختلف دست به سرکوبهای خونین زده، نیروهای مترقی و معترضین را حبس و شکنجه و حصر کرده؛ از میرزاجهانگیرخان و میرزاده عشقی و تا حبس و حصر مصدق و منتظری و میرحسین و رهنورد و کروبی، این سرکوب و تنش در سه حکومت سلطانی قاجاریه و پهلوی و نیز در نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته است.
اکنون جریانی رسانه ساز و وابسته مدعی مبارزه است؛ اما باید روشن شود مبارزه برای چه چیزی؟ برای بازگشت سلطنت؟ برای رهایی از استبداد دینی و…. سایر مدعیاتی که ممکن است طرح بشود؛ اما تجربه تاریخی میگوید اگر وجه سلبی عبور از انواع اقتدارگرایی باشد وجه ایجابی جمهوریت و دموکراسی است.
بنابراین به طور کلی روند کلی حرکت روشنفکران و مبارزان ۱۲۰ ساله اخیر مبارزه برای تحصیل آزادی بیشتر بوده است. اما موانعی چون استبداد تاریخی، دخالت خارجی و فقدان جامعه مدنی متشکل و قوامیافته که حامی و حافظ دستاوردهای دموکراتیک باشد هنوز جامعه ما را علی رغم روشن شدن مفاهیم و آشکار شدن مطالبات از دستیابی به دموکراسی محروم کرده است.
دوگانه یا سلطنت یا جمهوری اسلامی با اقتضائات موجود خطی مزاحم و انحرافی بر پیگیری روندهای دموکراتیک است؛ این دوگانه که به رغم اختلافات در برخی حوزههای اجتماعی در کنه خود قرابت زیادی از منظر سیاسی با هم دارند، پاسخگوی نیازها و مطالبات دورانی ما نیستند؛ بدین معنا سازوارههایی هستند غیر دورانی. در اینجا منظور از غیر دورانی یعنی ناهمساز با حقوق بشر و درک و دریافت مدرن از انسان و جامعه و چرخش قدرت سیاسی و دموکراسی.
سامانه پادشاهی بیش از ۵۰ سال (مقصود پهلویها وگرنه این سامانه وجه تاریخی دارد که اکنون محل بحث نیست) و سامانه ولایت ۴۳ سال هر دو در فرصتهای تاریخی ۱۰۰ ساله اخیر در قدرت بودهاند و در این ۱۰۰ سال هر دو کارنامهای سرشار از ناکارآمدی و هدایت توسط الیگارشیهای فاسد رانتی_نظامی و با سرکوب گسترده بودهاند.
سلطنت چند بار در دوران ۱۳۰ ساله در معرض چالش قرار گرفت در مشروطه، در ملی شدن صنعت نفت و در انقلاب، که در انقلاب رفوزه تاریخی شد و مردم آن را حذف و منقرض کردند و در عین حال گرچه در عینیت نظم سیاسی جمهوری اسلامی اکنون مستقر است ولی از لحاظ ذهنی در ذهنیت مردم دچار چالش بنیادین شده و با انواع بحرانها مواجه است که سرمایه اجتماعی آن مضمحل و یا به تعبیری بسیار لاغر شده است.
اما اکنون سخن و مسئله اصلی در این است که چگونه و با چه نیروهایی میتوان از اقتدارگرایی به دموکراسی گذر کرد و نه اینکه از اقتدارگرایی به اقتدار گرایی دیگر گذر کنیم.
جامعه ایران بهرغم جوسازیهای رسانهای در برابر نوسلطنتطلبان که تجویز خشونت تخریب جامعه مدنی و نمادهای سرمایه اجتماعی و دفاع از تحریم و دخالت خارجی را تایید میکنند، خواهد ایستاد و به آنها یادآور خواهند که فرصت سلطنت در ایران تکرار نخواهد شد و ایرانیان خواهان گذار از هرگونه اقتدارگرایی هستند.
موضوع گذار دموکراتیک اساسا پیرامون گذار از اقتداگراییست و نیروی حامل آن نیز نیروی دموکراسی خواه است.