ادبیات

در غیاب سیمرغ

سید علی صالحی

شعر در هر شرایطی، فارغ از شکل و فرم و جریان و مضمون و رخسارِ کمی و کیفی، تنها به شرطی از پرده به در می‌شود که وقتِ سرودن و سپس کتابت، به توازنِ پنهان و آشکار و تعادلِ همه‌سویه رسیده باشد.
این اشاره رو به شاعرانِ حرفه‌ای و مسلط به کار کلمه دارد، وگرنه در ایامِ تمرین و تجربه… تنها همان تمرین و تجربه مهم است، خاصه باید پُرکار بود در آغاز ممارستِ رؤیا و آفرینش.

در این ایام، هر ناصح بی‌خبری که شما (شاعر تجربه‌گر و تجربه‌گرا) را به «آب کم جوی و تشنگی آموز» اندرز می‌دهد، موجود ناکاملی است، یا حِقد هجوم دارد. چرا…؟! شعر و خلاقیت کلمه، تنها با تمرین و پُرنویسی و پیمانه‌شکنی و شعله‌ور شدن در تکرار … به مقام و مدارج مقبول می‌رسد؛ و نه هر سال و ماهی به ناله و نموره‌ای بسنده کردن.
شاعری که در تاریخ ما با چند یا چندین شعر مؤثر افتاده است ما فقط همین چند شعر را از او دیده‌ایم که بر ملا، وگرنه بسیار سروده است، حالا خواسته یا ناخواسته، شرایط برای ارائه کل کار او مساعد نبوده و سپس طی روزگار مدید به فراموشی پناهیده شده است.
با کم‌کاری نمی‌توان به توازن درونی و تعادل بیرونی (در حال پیشروی) دست یافت.
در مکتبِ مهندسیِ تکلم (با رویکرد به شمایل شعر) سه میراث معین، قابل‌کشف و آموزه است. شعرِ دُرست و دانا، فرمانده این سه میراث است که سعی می‌کنم در ادامه سخن، دسترسی به راه این سه رؤیا را تسهیل کنم.

شعر در هر شرایطی و برآمدِ شرایطی که باشد، برای برون‌رفت از هر سکوت و هیچستانِ پیشانوشت مجبور است خود را به روح واژه معرفی کند؛ و فرصت می‌خواهد تا برای ورود به واژه، جان خود را کامل کند و این اتفاق، اتفاق در منزلت شاعر حرفه‌ای است که به ذهن شكار و زبان کمندمآبِ کلمه رسیده است: هم مولود را می‌شناسد، هم مسیر را. شعر در چنین سطحی، از هیچ ناپیدا (در اقلیم ضمیر) به سوی هیچ متن شده‌گی و متن پیشونده‌گی حرکت می‌کند: تکامل در حرکت؛ و در همین حوالی زمان و مکان است که با نظر به آن تثلیث، نزدیک شدن به‌منظور سه‌گانه ممکن می‌شود:
الف- شعر در اختیار اندیشه؛
ب- شعر برای شعر؛
ج- اندیشه در اختیار شعر.

شعر در اختیار اندیشه. این راسته تاریخی غرق در کالای «شعر مضمون» است؛ پرمشتری آسان‌یابِ و سهل‌پندار، که معمولاً پس و پیش جنبش‌های اجتماعی و مطالبه توده‌ها به کثرت در تولید تن می‌دهد، خاصه در آغاز پیدا شدن نشانگان مدرنیسم. مثلاً مقطع جنبش گیج مشروطیت. از شاعران همین دوره، نام‌ها بسیارند. از نسیم شمال تا شاعران دوره پنجاه‎وهفت زده‌گی. شعر از امکان زیبایی‌شناسیک به سمت جزیره «شعار» تبعید شد.
هنوز و تا سال‌ها و دهه‌ها این جزیره شلوغ «بیرق فریاد» را در توفان‌های موسمی افراشته نگه خواهد شد. عواطف برای ما اعتبارند،‌ افراط در این حس شناور، به احساسات زده‌گی منجر می‌شود. احساسات به غلط جای «حس شعور» و «شعور حس» را اشغال می‌کند. در چنین سطح و سرودی، همه‌چیز به «منظور» تبدیل می‌شود. از نصایح موزون ناصرخسرو قبادیانی تا همین عصر اضافه‌زای سردرگم.
استاد فریدون مشیری، چهره و نماینده باشعور این خطه خوشگل است؛ حتی عاشقانه‌ها نیز شهید همین مرتبه شبه حکیمانه می‌شوند، تا جایی که توده‌ها انتظار دارند شاعرشان نقش رسولان را به عهده بگیرد، و اگر در این راه (شعر اندیشه زده) هم هزینه داد، چه‌بهتر!
خوفناک است که مردم از شاعر انتظار دارند رفتار مسیح مقدس را پیشه کند. مسیح جولجتای غُر و غیظ و شعار و شب‌کلاهِ جُغد، چراکه جای سیمرغ بزرگ و منجی ذهنی خالی است: شعر در مقام مبتذل شعار و عقاید ناپایدار و ابزاری. در چنین غیابی جز چکامه گوش‌خراش جغد، هیچ نرم نسیمی نمی‌وزد.
ماشاءالله تاریخ ادبیات ما از این نوع گلادیاتورهای در تاریکی مانده فراوان دارد. حیف آرمان‌های انسانی که آلوده شعارهای بازاری شود، حیف شعر که شهید نق زدن‌های زودگذر شبه‌سیاسی و ظاهراً آرمانی.

شعر برای شعر، حالا با هر وسیله و به هر شیوه! یعنی شعر در اختیار شعر. آیا میسّر است؟ یا ما مجبوریم به بعضی تکلمات مُعوَج با شمایل صوری شعر، «چیز» دیگری بگوییم! آیا آوردن «چیز» توهین به این نوع ترانگی نیست؟ ما چه حق داریم وقتی چیزی در آشپزخانه ذهن ما «ته» می‌گیرد، آشپز را تحقیر کنیم. شاید ناتوانی ذوقی از سوی ماست.
چرا آن‌قدر ظالم شده‌ایم که تنها برای رژه سربازان خود سلام نظامی می‌دهیم؟! بگو تو بنویس، پرت و پلا بنویس! مهم خلاقیت در نوشتن است. فضا را و قضا را بگردان. به تکرار کسالت‌آور پایان بدهید. حتی از سر تفنن، خدای را چه دیدی، شاید در این بوته بی‌صحرا، انفجار عظیمی رخ داد.
اگر این شکل از جریان‌ها رفتنی هستند، خب تو زحمت غر زدن را کم کن و اگر ماندنی شدند، همه چشم‌های شهلا برای شما.

چشم‌انداز ایران شماره 134

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا