مجتبی نجفی

این تصویر مهسا امینی بر تخت بیمارستان است که کما رفته و ای کاش به زندگی برگردد. هر آنچه در این جنایت رخ داده نه اشتباه سهوی یک مامور، که خطای سیستماتیک به منظور اشاعه بذر وحشت در جامعه است. هر چند که تا کنون هم رسانه های حاکمیت چیزی به نام اشتباه را نپذیرفته اند.
حاکمیت فرقه گرای جمهوری اسلامی از آنجا که میبیند سیاست های فشار و ارعابش برای یکدست کردن جامعه پاسخی نداده و مشکلش با پخش اذان صبحگاهی و ازدیاد بی حساب و کتاب هیاتها و منبرها حل نمیشود تمام تلاشش را میکند با تزریق رعب بیشتر، زنان را یکدست و رام کند. از آنجا که قوه عاقله در این نظام فرقه گرا غایب است به گذشته خود باز نمیگردند تا ببینند چه میزان سیاستهای تنظیم پوشش شکست خورده اند. چه زمانی که پسران آستین کوتاه را از پذیرش در دانشگاه محروم میکردند و چه زمانی که گشت ارشاد را برای رژه رفتن بر اعصاب مردم مستقر کرده اند.
شما تصور کنید بسیاری از مردمی که در اندیشه این هستند چگونه بار تورم را کم کنند و چگونه در منجلاب اقتصادی جمهوری اسلامی امرار معاش کنند به ناگاه زنانی سیاه پوش و مردانی عبوس با تذکر و بددهنی و خشونت به استقبال آنها می آیند. زهرا بنی یعقوب را سال هشتاد و شش کشتند، او نخستین قربانی نبود و برای مهسای امینی ،آرزوی بازگشت به زندگی دارم، او هم آخرین قربانی نخواهد بود. خودسری و اشتباه همیشه اسم پوششی بر جنایت سیستماتیک بوده. وقتی انصارحزب الله را برای سرکوب دانشجویان گسیل میکردند به جانیان میگفتند عده ای نیروی خودسر، در حالی که خودسر اسم رمز جنایت سیستماتیک بود، به عبارتی همان آقای صداقت که مدام دروغ میگفت، همان زلفعلی بی مو. عدّه ای هم با پذیرش این واژه قصد داشتند نظام را مبرّی از خشونت سیستماتیک کنند، در حالی که روشن است سیاست خشونت و سرکوب نه تصمیم فردی که سیاست نظام جمهوی اسلامی برای سرکوب شهروندی است که مانند مقامات جمهوری اسلامی نمی اندیشد و نمیپوشید و زیست نمیکند.