جوانان انقلابی دیجیتالیسم (زنانه ) چه می خواهند ؟

شراره مهبودی
به نام زن زندگی آزادی؛ امروز ما از انقلاب جوانان و نوجوانانی که به لطف دیجیتالیسم از استبداد سیاسی و دینی عبور کردهاند حرف می زنیم؛ که می گویند جمهوری اسلامی به پایان سلام کن، ایران به آغاز یک رنسانس سلام کن.
از جامعه آماری ۱۷ میلیونی جوانان و نوجوانانی که ۱۴ میلیون دانشآموز و ۳ میلیون دانشجو هستند؛ جوانانی که به خیابان آمدند هرگز هم به خانه برنمیگردند؛ اینها خانه برو نیستند؛ اینها برای یک زندگی نرمال به خیابان آمدند. جوانانی که دیگر از خشونت های حکومتی نمی ترسد. چرا که سرکوب، فقر، تجاوز و بی عدالتی را در روزمره گی خود، لحظه به لحظه لمس کرده اند. آنها می خواهند در مقابل استبداد سیاسی و استبداد مذهبی بایستند و بیشتر از هر چیزی به دنبال رهایی خود هستند.
شما با نسلی پرسشگر و انتقادگر رودررو هستید که رودربایستیها را کنار گذاشته چه سیاسی چه مذهبی چه خانوادگی و هیچ نوع مماشاتی با هیچ گروه هیچ قشری ندارد. این جوانان نه به دنبال کرسی به دنبال ثروت نه به دنبال رهبری از نوعی که تحلیلگران این روزها میگویند نیستند. به دنبال رهایی هستند.
نسلی که صداوسیما را خاموش کردند، رسانههای فارسیزبان را کنار گذاشتند و به روشنفکران دینی، به هنرمندان، به ورزشکاران و حتی به والدین خود پشت و حتی آنها را به چالش کشیدند. جوانان و رسانهها را خاموش کردند. روزنامهها را به زبالهدان تاریخ سپردند و در معرض اندیشههای مدرن قرار گرفتند و عاشق علم مدرن شدند؛ عاشق آزادی شدند؛ عاشق موزیک شدند؛ عاشق برابری شدند عاشق زندگی شدند.
جوانانی که به خیابان ها آمده اند و انگار فقط و فقط روی خودشان سرمایهگذاری کرده اند؛ و می گویند ما انقدر در خیابان میمانیم و زندگیمان را پس می گیریم. روزهای بسیار سخت اما امیدبخش
نمادشان ژیناست
شعارشان زن زندگی آزادی
و فریادشان ایران را پس میگیریم
پس گرفتن ایران یعنی پس گرفتن تمام ارزشهای پایمالشده امان که سدههاست به خاطر استبداد مذهبی و استبداد سیاسی ازدست رفته است.
می گویند این انقلاب هیچ الیتی ندارد؛ این انقلاب متعلق به فقط یک طبقه اجتماعی خاص نیست آمده تا ساختار طبقات اجتماعی را در هم بریزد؛ انقلابی که متعلق به گروه خاصی نیست؛ انقلابی برابری خواهانه و آزادی خوانه برای تمام طبقات اجتماعی و طیف جنسی جنسیتی و هر اتنیکی؛ برای همین هم هست که در کمترین زمان فرامرزی فرا طبقاتی و فراجناحی تمام دنیا رو تحت تأثیر خودش قرار داده است.
انقلابی که دست روی کانسپت تبعیض گذاشته و تأکیدش را روی تبعیض جنسی جنسیتی که بزرگترین نوع تبعیض ازلحاظ جامعه آماری در دنیا است گذاشته؛ و همین میشود مهمترین دلیلی تا از زنان کرد سوریه و افغانستان گرفته تا زنانی که در توسعهیافتهترین کشورها زندگی میکنند همراه و همصدایش شوند.
انقلابی نوین و یک بیداری مدرن و اولین انقلاب زنانه که خوشبختانه این بار از خاورمیانه و از ایران ما شروعشده است انقلابی که سمبلش شعار زن زندگی آزادی است و فلسفه شکلگیریاش مفهوم تبعیض از هر نوعی است؛ و پیش آهنگان آن زنان و جوانان؛ بزرگترین سمبلش خرد جمعی و خرد گروهی است که نمود آن را در اتحاد و همبستگی ایرانیان چه در خارج و چه در داخل این روزها مشاهدهگر هستیم.
جوانانی که مبارزه اشان را نه در نقشه راه انقلاب کاسترو و نه در نقشه راه انقلاب مائو و نه هر انقلاب تک رهبری جستحو نمی کنند؛ و نه گوششان بدهکار تحلیل گرانی است که پایشان در قیر گذشته گیرکرده و نمیخواهند باور کنند این انقلاب توسط اندیشه سنجش گرای نوجوانان و جوانانی به وجود آمده است که جرئت این را دارد بهجای حرف زدن و انشانویسی جانش را کف دستش بگیرد و با دستهای خالی برای ارزشهایش بجنگد و بگوید میجنگیم میمیریم ایران و پس میگیریم و بایستد.
بله گوششان بدهکار پیشگوییانی که همواره مثل ۴۳ سالی که گذشت شاهد پیشگویی هایی از آنان بوده و هستیم نبستند؛ کسانی که در همه این سالها تعبیرهایتان اشتباه از آب درآمده است؛ همانها که از انقلاب گرسنگان حرف میزدند و از تجزیه ایران صحبت میکردند و این روزها می توانند ببینند چقدر از واقعیت جامعه دور بودند.
جوانانی که می گویند ما و پدرانمان خمینی و خامنه ای را تجربه کرده ایم ما فکر می کنیم کسی نمیتوانید برای شکل حکومت ما تصمیم بگیرید. برای ما بازرگان و بنی صدر و سروش هیچ فرقی با رئیسی با احمدینژاد و خامنهای ندارد. سروشی که همواره به دنبال باران رحمت در بیابانهای عربستان بود و بنی صدر و بازرگانی شخصی مثل خمینی که همه مردم را صغیر میدانست کسی که رانندگی بلد نبود کسی که تئاتر و سینما را نمیشناخت کسی که حتی یک موزیک را گوش نکرده بود و موزیک را حرام میدانست کسی که هیچ زبانی را بلد نبود حتی به زبان فارسی هم نمیتوانست یک جمله درست بگوید را بهعنوان رهبر در انقلاب گذشته به پدران و مادران ما قالب کرد. دیگر آزموده را آزمودن خطاست.
ما به حمایت شما که نه! به پدریت شما نه! که به همراهی شما برای عبور از این دیکتاتوری نیاز داريم.