زنانمقالات فیسبوکی

تجربه‌ی حکومت استبداد دینی!

رضا زمان

تجربه‌ی حکومت استبداد دینی در ایران، هرچند تلخ و عذاب‌آور، ویرانگر و سخت، امّا حاوی یک درس مهمّ و بنیادین برای ماست که شاید آن را با هزار کتاب و رساله درنمی‌یافتیم.
این درس، از بنیان‌های لیبرالیسم مُدرن است که تحقّق عملی و تاریخی آن را در مغرب‌زمین می‌بینیم. آن درس این است: سیاستِ ارشادی، حکومتِ هدایتی و دولتِ پرورشی، اگر بهترین انگیزه‌ها را هم داشته باشد و بهترین وعده‌ها را بدهد، در نهایت به معنای دقیق کلمهْ استبدادی ستمگرانه، ظالمانه، ناعادلانه، ضدّ انسانی و غیراخلاقی خواهد بود. از ارشاد و هدایت در سیاست و حکومت باید پرهیخت، صفت معلّمی را از دولت باید ستاند تا کشور روی خوش ببیند. ارشاد در سیاست پست‌ترینِ ارشادها، هدایت در حکومت مُضل‌ّ‌ترینِ هدایت‌ها و معلّمی در دولت بدترینِ تربیت‌هاست. سیاستی که بخواهد مردمان را ارشاد کند، حکومتی که بخواهد جامعه را هدایت کند، دولتی که بخواهد ملّت را پرورش دهد، چه در راه رشد و تکامل فردی باشد، چه تعالی و کمال دینی، چه پیشرفت و ترقّی ملّی، چه حرکت و غایتِ تاریخی، چه برای عقلانی‌تر شدن باشد، چه اخلاقی‌تر شدن، چه دینی‌تر شدن، چه وطنی‌تر شدن، سرانجام‌‌اش بربریّت «کمیته» و بدویّت «گشت ارشاد» است، عاقبت‌اش بی‌حرمتی به ساحتِ انسان و پایمال‌کردن کرامت فردی است، حاصل‌اش زندان و اسارت و شکنجه و قتل و کشتار است.

راه همان است که سیاست لیبرال‌دموکراتیک در غرب رفته است: قدرتِ سیاسی نمی‌تواند در مقام مرشد و هادی و معلّم باشد. کاری که دولت می‌کند، به پشتوانه‌ی قانون، آزادی‌دادن به مردمان و حقّ‌دادن به شهروندان است برای انتخابِ خیر و اختیارِ زندگی خود، آنگونه که دوست دارند و می‌خواهند. هیچ دولتی، هرچقدر هم خوب و نیک، حقّ ندارد یک خیر و یک زندگی را بر افرادِ آزاد و مُحقّ تکلیف و تحمیل کند. حکومت، محافظ و نگهبان آزادی‌ها و حقوق ملّت است نه پرورش‌دهنده‌ی آن‌ها.
اساساً خیر، موضوع قانون و دولت نیست؛ قانون و دولت را بر صورت حقّ باید ساخت نه خیر. انتخابِ خیر دلخواه نیز، از حقوق مردم است که قانون و دولت باید از آن دفاع کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا