با سفر یک جنایتکار به سازمان ملل چگونه باید برخورد کرد؟/ جریانات مختلف سیاسی بیش از «گفتگو»، نیازمند «خوب شنیدن» یکدیگر هستند
رضا علیجانی
در دوره جنایت تابستان 67 رسانهها این قدر وسیع نبودند. ج.ا ابتدا انکار میکرد و بعد سعی کرد توجیه کند. رئیسی که البته به آن افتخار هم میکند! در امتداد تلاشهای خانواده ها؛ نوار آیتالله منتظری و دادگاه حمید نوری نقش مهمی در طرح مجدد و وسیعتر این جنایت در افکار عمومی داشت.
ظاهرا بنا به دلائل حقوقی نمیتوان مانع سفر رئیسی به آمریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل شد و یا ضمن سفر با او برخورد قضائی کرد، ولی میتوان و باید سعی کرد با کار توضیحی و فعالیتهای مختلف جلسه مجمع عمومی را بیشتر از همیشه برای این جنایتکار خالی کرد.
سفر ابراهیم رئیسی یک آزمون عملی است برای میزان ارتباط و تاثیرگذاری مخالفان خارج از کشور بر دولتهای محل اقامتشان و به خصوص در افکار عمومی این کشورها. دولتها معمولا دنبال منافع اقتصادیشان هستند، اما همینها نیازمند رأی ملتهایشان هستند و فشار افکار عمومی از این لحاظ موثر است.
دادگاه حمید نوری و ماجرای معاوضه اسدالله اسدی، بیانگر تجربیات متفاوتی در باره نقش و تاثیرگذاری مخالفان خارج از کشور در رابطه با مسئله حقوق بشر است.
اگر آقای رضا پهلوی و یا هر طیف سیاسی در خارج از کشور مدعی ارتباط با دولتها (مثلا آمریکا)، هستند به عنوان یک آزمون قابل مشاهده از ارتباط شان استفاده کنند و مسئله سربازانی که به اجبار در سپاه خدمت کرده و حالا مشکل سفر به آمریکا دارند را حل کنند.
«تکثر»، اصل طلاییِ شناخت جامعه ایرانی است. هر کس این را نداند هیچ شناختی از جامعه ایران ندارد. هویتهای سیاسیِ مختلفی در ایران وجود دارد. فضای سیاسی ایران حاوی چند «اقلیت سیاسیِ» شناسنامهدار و با هویت است (گذشته از موافقت یا مخالفت ما با هریک).
هر جریانی ادعای اکثریت داشته باشد و دچار احساسِ «خود اکثریت پنداری» شود، به لحاظ نظری دچار خطا میشود و به لحاظ عملی نیز اشتباه خواهد کرد.
موقعی بود که اصلاحطلبها دچار این احساس شده بودند و میگفتند ما یک چوب خشک هم بگذاریم، مردم به آن رای خواهند داد. دورهای مجاهدین چنین احساسی داشتند (و خودشان را نوک پیکان تکامل میدانستند، و میدانند). اگر سلطنتطلبها نیز دچار همین احساس شده باشند سخت در اشتباهاند. آینده سیاسی جامعه ما شبیه مشروطیت خواهد بود، نه نهضت ملی یا انقلاب بهمن که رهبران واحد داشتند.
جریانهای سیاسی گوناگون شاید الآن نتوانند با هم متحد شوند ولی میتواند همسو عمل کنند؛ مثل انتخابات 1400.
جریانهای سیاسی مختلفی نسبت به هم نگاه حذفی دارند؛ هر کس در نقطهای از تاریخ میایستد و میخواهد همه را نسبت به آن بسنجد: 28 مرداد 32، انقلاب 57، دهه 60 و… .
هویتهای مختلف اگر تا قیامت هم در باره این مقاطع تاریخی با هم بحث کنند به نتیجه نمیرسند، ولی شاید بتوانند در باره «تجربیات» تاریخی به هم نظری برسند؛ مثل: جدایی دین و دولت، نفی مقام مادام العمر، استقلال واقعی قوای سه گانه، قوه قضائیه آزاد و مستقل، آزادی بیان و رسانه، رفع تبعیضهای مختلف و… .
خود رضا پهلوی میگوید ذهنش از 57 عبور کرده است ولی برخی هوادارانش خواهان حذف همه پنجاه و هفتیها!، مذهبیها، چپها و قومگرایان، با برچسب های مختلف، هستند!
ما بیش و پیش از «گفت و گو» نیازمند «خوب شنیدن» همدیگر هستیم. نه اینکه منتظر باشیم حرف طرف مقابل تمام شود تا جوابش را بدهیم. ما شدیدا نیازمند فهم درست دیدگاهها و دغدغههای همدیگریم.
هر کس میتواند به گذشته دیگری انتقاد داشته باشد و یا گذشته خودش را نقد کند. اما اگر کسی در سمت درست تاریخی ایستاده و به هر میزانی دارد سنگ سیاه و بزرگ استبدادِ سهمگین دینی(که بدترین نوع استبداد است)، را از مسیر توسعه ایران به کناری هل میدهد، باید به جای محاکمه تاریخی، استقبال کرد.
اگر از زاویه «راهبردی» به صحنه سیاست نگاه کنیم و نه «حقیقت محور» و یا «هویت گرا»، و این که کی کجا حق داشته و دیگری نداشته، کی باعث این یا آن کار شده؛ آنگاه ذهنمان گشوده خواهد شد تا به نقشههای راهِ کنار زدن آن سنگ سیاه بیندیشیم.
جریانهای مختلف هر یک میتوانند با نزدیکترین جریانات نسبت به خودشان، تشکیل بلوکهای سیاسی بدهند. این بلوکها میتوانند به تدریج به جبهههای سیاسی تبدیل شوند. شاید روزی هم با هم همسو شوند و جبهه بزرگ «نجات ملی» را تشکیل دهند.
این چشم انداز به خصوص در رابطه با نسل جوان دست یافتنیتر است؛ نسلی که سوابق، حساسیتها و تعصبات نسلهای قبل را کمتر در ذهن و روان خود حمل میکند.