ایستادهگی در برابر بیداد تبعیض خشونت نیست!

اکبر کرمی
بارها و سالها است گفتهام و از گفتن آن خسته نمیشوم؛ آخوندی و آخوندیگری ترکیبی از دو شغل دزدی و تکدیگری است، که در فرهنگها ی سنتی و دینی چنان بههم میآمیزد که هم زشتی تکدیگری را پنهان میکند و هم پلشتی دزدی را! در فرهنگها ی دینی و سنتی از آن دو شغل پردردسر (و به همین جهت شریف) شغل ناشریف و کمدردسر آخوندی زاده شده است.
آخوندها دانسته یا نادانسته دستها یشان در جیب مردم بوده است و هرگاه فرصت کردهاند به خون آنها هم آلودهاند.
آخوندیگری برآمد نوعی امتیازطلبی و ممتازیتخواهی هم هست که در اساس با برابری شهروندی ناسازگار است. آخوندها همانند انگلهایی هستند که از خون لایهها ی زیرین هرم اجتماع تغذیه میکنند! در جمهوری اسلامی البته به جهت قدرتها و ثروتها ی بادآورده بسیار، ممکن است این رابطه چندان به چشم نیاید، اما حتا در چنین شرایطی هم میزبان اصلی این جماعت کلفتخور، بیکار، بیعار و پرمدعا جمعیت انبوه بینوایان هستند.
خوشبختانه همه ی آخوندها در بیداد جاری در جمهوری اسلامی و ماشین کشتار آن شراکت نداشتهاند و حتا برخی از آنان قربانی مستقیم این ماشین بودهاند، اما شوربختانه همه ی آخوندها در دوران تاریک جمهوری اسلامی و پیش از آن کموبیش از این امتیازها و ممتازیتها بهره گرفتهاند و چاقیدهاند!
و این همه ی داستان نیست! آخوندها ادامه ی برهان لطف و ستون فقرات سنت شبانرمهگی و پدرسالاری در ایران هم هستند. آخوندها گرانیگاه سنت و ایستادهگی در برابر تغییر و مدرنیت و مدنیت در ایران هم هستند؛ هرگاه جامعه با همه ی دشواریها یک قدم به جلو برداشته، آنها با کولیبازی و هیاهو جامعه را واداریدهاند که دو قدم به پس برود. هزینهای که این جماعت مفتخور به مردمان ایران تحمیل کردهاند به مراتب بیش از چیزی است که به چشم میآید. آنها گاهی دانسته و غالبن نادانسته همانند سد سکندر در برابر جریان جاری زندهگی در ایران ایستادهاند و برای حفاظت از دستمال امتیازها و ممتازیتهایی که سنت بهطور بادآورده برایشان آورده است، قیصریه ی ایران را به آتش کشیدهاند. هرچه پیشرفت و تغییر در ایران دیده میشود علارغم میل آنها و با وجود مقاومت آنان رخ داده است. امروز وقت آن است که این شغل ناشریف و لباس منحوس که نماد تبعیض و نابرابری است، به کلی از میان برخیزد. مبارزه با نابرابری و ایستادهگی در برابر بیداد تبعیض خشونت نیست!
برای رعایت حقوق گروهها ی آسیبپذیر آخوندی و آخوندیگری را باید از کارها ی ممنوعه اعلام کرد.
*کسانی که مرا میشناسند میدانند که من از خانوادهای مذهبی برآمدهام؛ و برخی از نزدیکان و بسیاری از دوستانام آخوند بودهاند و هستند، با این همه رعایت حقوق مردم و دانایی مهمتر از رعایت حال کسانی است که دوستشان میدارم. آنچه در مورد آخوندها نوشتهام به دلیل این ارتباطها نیست، که با وجود آنها است.
**مساله ی آخوند و آخوندیگری را در اسلام و شیعه باید به کلی از اسلام و مذهب جدا کرد. اسلامستیزی و شیعهستیزی ناپسند، غیرانسانی و نافی حقوق اساسی آدمیان است؛ اما ایستادهگی در برابر آخوندها و آخوندیگر همانند ایستادن در برابر هر بیداد و ستمی ضرورتی انسانی و اجتماعی و از حقوق اساسی ماست.
- این نگاه بیهیچ روی ادامه ی انگاره ی خام «اسلام منها ی روحانیت» نیست؛ چه، تا وقتی ادیان و خوانشها ی گونهگونه ی آنان هستند، آخوندها ویژه ی آنها هم خواهند بود. باید پوشیدن لباس ویژه و نیز کاسبی از طریق دین ممنوع شود.