حقوق بشر

او‌ نماد مظلومیت ملی است

خدانور_لجعی

اکبر کرمی

یکم مرداد ۱۳۸۸ در قم بودم که خبر اعدام ده‌ها نفر از برادران بلوچ را شنیدم؛
و نوشتم: «وقتی کسی نگران ساختار بیمار، ناکارآمد و سرکوب‌گر قوه ی قضاییه نیست، و وقتی در سکوت و “دو پهلویی” با حکومت سرکوب‌گر و عمله‌ها ی سانسور “هم‌دستی” می‌کنیم، همیشه احتمال آن هست که یکی از آن ده‌ها نفری که در یک دادگاه بی‌نام‌ونشان، غیرعلنی، بدون هیات منصفه، بدون دادرسی منصفانه و بی‌طرفانه و بدون وکیل، محاکمه و به مرگ، شلاق یا “اعتراف بر علیه خود” محکوم شود، من یا تو باشیم …»

چند ماه گذشت و من از اولین کسانی بودم که در قم توسط اطلاعات سپاه دست‌گیر، بازجویی و زندانی شدم. پیش از دادگاه‌ها ی نمایشی و رفتن به بند عمومی، به ویژه در دوران انفرادی و در بازجویی‌ها و فشارهایی که می‌خواستند مرا بر علیه خودام، دوستانه‌ام و آماج‌ام بشورند و به خیانت وادارند، سرانجام من هم در صف مرگ ایستادم و در کنار کسانی شب را به صبح رساندم که آن‌ها را در پگاه از سلول بیرون می‌کشیدند و به نوشیدن ودکای واپسین مجبور می‌کردند.

در غیبت عدالت و قاضی و قضا که در ایران امری عادی شده است، تصور کنید بر آن زندانی‌ها که در صف مرگ ایستاده بودند و بر خانواده‌ها ی آنان که هیچ فریادرسی نداشتند و نمی‌یافتند چه گذشته است؟

من پیش از زندانی شدن و تجربه هراس‌انگیز آن مقاله‌ای نوشتم با سرنام «و نوبت خویش را انتظار می‌کشیم بی‌هیچ خنده‌ای!!» * آن نوشته را به نام بلند “خدانور لجعی” تقدیم می‌کنم که مظلومیت آن کشته‌ها و غم سنگین آن دوران را برای‌ام دوباره کرد! او که همانند قهرمانان اساطیری پیش از نوشیدن ودکای واپسین چنین بلندبالا رقصیده است! و بر همه ی کسانی که شاهد هستیم گرد شجاعت پاشیده است. نام‌اش بلند بادا و در تاریخ ایران جاودانه. او به همه ی ما یادآورده است که نفر بعدی شاید ما یا خواهر، برادر، دختر، پسر یا هم‌سر ما باشد. در نظام شهربندی هیچ جانی محترم نیست و هیچ‌کس ایمن نخواهد ماند.


خدانور لجعی تنها یک ایرانی مظلوم دیگر نیست؛ او‌نماد یک مظلومیت ملی است. «برای ..» خدانور هم شده باید در برابر جباریت جمهوری اسلامی و خدابند ایران ایستاد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا