اقتصاد قدرت
اکبر کرمی
جمهوری اسلامی همه چیز را در ایران سطحی کرده است. سیاستزدایی از جامعه به سیاست سطحی و سطحینگری سیاسی رسیدهاست. ادامه ی همین آسیب است که همه را به حرف مفت زدن کشانده است. و حالا حتا اقتصاددانها ی ما هم که باید دودوتا سرشان شود، گاهی به سرشان میزند که همانند آخوندها حرف مفت بزنند.
نمونه تازه ی آن محمود سریعالقلم است که حرفها ی خوب اما بسیار سطحی میزند. وی درنوشتهای با سرنام “چرا نمیتوانیم بین المللی شویم؟” آورده است: «کانونی ترین علّتی که یک کشور بین المللی می شود، ساختار اقتصادی آن است. به محض اینکه دولتی تصمیم گرفت و مقرر کرد مسئولیت تولید، توزیع، کسب درآمد، ایجاد اشتغال و معاش مردم نزد او باشد، ضرورت بین المللی شدن اقتصاد و کشور خود را از میان برداشته است. نمونۀ بارز این وضعیت، اتحادِ جماهیرِ شوروی است.
در مقابل، وقتی دولتی زنجیرۀ تولید، مصرف، درآمد و اشتغال را به بخش خصوصی محوّل کند، “مجبور” میشود نظام اقتصادی خود را در معرض اقتصاد بین الملل قرار دهد.»
خواننده ی این متن بیاختیار یاد معما ی مرغ و تخممرغ میافتد؛ چه، بعید است حاکمان یک کشور هر چهقدر نادان، دلشان نخواهد اقتصاد پیشرفت کند! اگر اقتصاد پیشنمیرود، لابد مشکل جا ی دیگری است.
او خوشبختانه گرفتار اخلاق نیست و میداند هیچ بازاری به اخلاق زنده نیست؛ اما آنقدر گرفتار ارادهگرایی است که در همان حال به نقد اخلاقی حاکمان بیاخلاق جامعه دست میزند! انگار این دیوانهها آدمها بدی هستند که نمیخواهند اقتصاد ایران بینالمللی بشود! انگار بیاخلاقی به بحران اقتصادی رسیده است. کاش کسی به سریعالقلم حالی میکرد که میان اقتصاد قدرت و اقتصاد ثروت رابطه است! یعنی در غیبت تولید و توزیع پایدار قدرت مدیریت پایدار بازار و تولید و توزیع ثروت هم ممکن نیست! خامخواری و غارت ملی یک آسیب همهگانی و مسری است که توسعهنایافتهگی خوانده شده است؛ و توسعهنایافتهگی تنها برآمد دلایل نیست و در اعماق به عوامل هم میرسد.
میگوید اقتصاد و سیاست در ایران سردمگم است و «سردرگمی ها از آنجا شروع می شود که تجربۀ بشری چه در گفت و گوها و چه در مدیریت ها تقریباً تعطیل است.»
مرحبا برادر! غیب گفتهای برادر! انگار دوزاری شما دیر افتاده است؛ جمهوری اسلامی هم برآمد و هم انکار تجربه ی بشری است. جمهوری اسلامی در تعطیلات تاریخ به قدرت رسیده است و با تعطیل کردن تاریخ میتواند بماند.
آشکارا هیچ تلاشی برای رفتن به اعماق در این نوشته دیده نمیشود. ردیف کردن یکمشت آمار خام و طعنه زدن به زمین و زمان بدون آنکه نامی از فیلی که در اطاق است آورده شود!! شجاعت و سیاست در نوشته غایب است! انگار همه مغز خر خوردهاند که به ادعاها و توصیهها ی او گوش نمیدهند! یا هیچکس این آمارها و تصویر را ندیده است!
برادر من یک مشکل و یا مشکلاتی هست که به این بگومگوها و سردرگمیها میرسد؛ آسیبشناسی باید بسیار عمیقتر از این حرفها باشد و تیزی نقد باید فروتر برود. تا کانونها ی سرطان و بدخیمی در فرهنگ ایرانی اسلامی کشف و بیرون آورده نشود، این حرفها ادامه خواهد داشت.