اشتباه راهبردی حکومت
رضا علیجانی

حکومت فکر میکرد با راه انداختن کهریزک از جامعه زهرچشم گرفته و یا تصور میکرد با کشتار آبان 98 جامعه را مرعوب کرده است. ولی باز دید که اشتباه میکند.
هر چند در لحظه کنونی در ایران شبیه یک رویاست، اما جنبشهای اجتماعی نیرومند میتوانند تغییر و تحول را بر حکومتهای اصلاح ناپذیر تحمیل کنند. مانند آنچه در آفریقای جنوبی، لهستان، شیلی و…، به اشکال مختلف، اتفاق افتاد.
آقای افروغ خواهان عذرخواهی ج.ا و تغییر روشهاست و میگوید تجدیدنظر در روشها خدشهای در نظام ایجاد نمیکند. اما در ادامه خودش پاسخ خودش را میدهد و میگوید من سالهاست این حرفها را میزنم ولی به جایی نمیرسد.
آقای افروغ به درستی میگوید، میپرسند چرا جوانها اعتراضات آرام و مسالمت آمیز نمیکنند، مگر شما به سخنان آرام آنها گوش دادهاید که حالا چنین انتظاری دارید؟
اما آقای عبدالله ناصری نگاهی جلوتر دارد و به اصلاحطلبان میگوید بیایید از حکومت دینی اعلام برائت کنید. کف مطالبات لغو قانون حجاب اجباری است ولی سقفش تغییر از حکومت دینی فردی به حکومت سکولار و دموکراتیک است. ایشان حتی از مسلمانان سنتی هم میخواهد از حکومت دینی برائت بجویند.
جمعبندی درستی که آقای ناصری و قدیانی میکنند این است که مشکل اصلی در ولایت فقیه و حکومت دینی است. این البته یک امر «توصیفی» است که نیازمند برنامه «تجویزی» برای حل این معضل بنیادی است. سیاست ورزی عملی از پاسخ های تجویزی آغاز می شود؛ «فرایند تغییر توازن قوا» به نفع هدفی که دارید.
این نسل «زندگیاندیش» است. برخلاف نسل ما که مرگ اندیش بودیم(چه موافق و چه مقابل ج.ا).
شعار مشترک همه اعتراضات در ایران «مرگ بر دیکتاتور» است.
محسن حسام مظاهری هم مطلبی نوشته و گفته اگر این جنبش زنانه را در خیابان سرکوب کنید در درون خانههای حتی خود حکومتیان، در جریان خواهد بود.
ج.ا باز شدن هر قفلی در کشور را به حیات خودش گره زده است.
ج.ا اصلاحناپذیر است و فعلا هم شکست نمیخورد. اما باید دید چگونه میتوان همین وضعیت را به نفع تحول مسالمت آمیز (و اگر حکومت عقب نشینی نکند و تسلیم نشود، تحول انقلابی) پیش برد.
وقتی زور جامعه زیاد شود دیگر مسئله «حقوقی» نیست که آیا ساختار حقوقی حکومت اجازه تغییر می دهد یا خیر. توازن قوای «حقیقی» هر امر «حقوقی» را دور خواهد زد و به پیش خواهد رفت(حتی با همراهی اجباری حکومت ها!).
بخشی از حکومت معتقد است تغییر روشها به دومینوی تغییر حکومت منجر نخواهد شد. اما بخش مسلط تری معتقد است اگر سنگر اول را عقب نشینی کنیم باید تا سنگر آخر عقب برویم(از لغو حجاب اجباری با نفی ولایت فقیه و حکومت دینی).
اگر حکومتی سرِ وقت عقب نشینی کند یک حالت پیش میآید ولی اگر دیر کند و جنبش انقلابی از نقطه عدم بازگشتش (به قول رژی دبره)، گذشته باشد، دیگر اثری ندارد.
در یک فضای مهآلود هستیم الآن نمیتوان پیشبینی روشنی از تغییرات و «گذار» کرد ولی جامعه ریلگذاری درستی با اتکاء به خیابان برای رسیدن به این نقطه کرده است.
باید روی فرسایش از پایین و شکاف و ریزش از بالا سرمایه گذاری کنیم. هر سرکوبی این وضعیت را هم در بالا و هم در پایین تشدید کرده و ج.ا را بالاخره یا به تسلیم و یا به شکست نزدیک خواهد کرد.
نمیتوان قرنها امتزاج ملیت و مذهب را در فرهنگ ایران زدود. نمی توان فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی و… را حذف کرد. آنچه مشکل ساز شده است «اسلامگرایی» است یعنی حکومت دینی و به کارگیری قدرت برای تحمیل و اجرای شریعت در جامعه. حتی مسلمانان سنتیِ غیراجبارگرا هم خطری ندارند؛ موسی به دین خود، عیسی به دین خود.
به جز ج.ا و طالبان افغانستان در هیچ کشور مسلمانی حجاب اجباری نیست.
به جای دوگانه ایران و اسلام باید دوگانه سکولار دموکراسی و حکومت دینی را قرار داد تا چتر بزرگی روی سر همه کسانی قرار بگیرد که خواهان گذار و عبور از ج.ا هستند.
توصیف درست دلیل تجویز درست و ارائه راهکار درست نیست.
خیزش زنانه و شعار «زن، زندگی، آزادی» در ایران میتواند برای بسیاری از زنان خاورمیانه الهام بخش باشد. همان گونه که جامعه ایران از مشروطیت تا کنون در خیلی از موارد پیشگام بوده است.
حرکت تودهوار و شبکههای افقی کافی نیست. ما نیازمند «شبکه های جدولی» هستیم…
نظامیان در ایران با نهادهای مشابهشان مثلا در پاکستان و مصر و…ِ، هویت و کارکرد سیاسی مشابه ندارند.
با «آخوندولوژی»(آخوند شناسیِ!) کافی میتوان گفت حاکمان ایران مثل صدام و قذافی نیستند که تا آخر بایستند، پراگماتیسم و منفعت طلبی و غریزه بقاء در آنها خیلی قوی است.
این منتفی نیست که بخشی از نظامیان و حتی بخشی از روحانیان سنتی در یک گذار تحولآمیز همراهی بکنند. نکته اصلی اما اتکاء بنیادین به خیزش و جنبش اجتماعی و به حد کافی قدرتمند شدن آن است.
وقتی یک جنبش نیرومند در داخل راه بیفتد خارجیها هم در حمایت از آن صف خواهند کشید. البته حمایت شان لازم و موثر است ولی نیاز به متکی و دست به دامانِ آنها شدن نیست.