از خون جوانان وطن، لاله دمیده
مجتبی نجفی

داشتم آهنگ از ” خون جوانان وطن لاله دمیده” را گوش میدادم که تایید رسمی خبر قتل #مهسا_امینی را از سوی خانواده اش شنیدم و چقدر غمگین شدم. اما از طرفی با خودم گفتم شانس آورده ایم در عصر شبکه های اجتماعی زیست میکنیم و الا، خون مهسا پایمال میشد و کسی هم نمیفهمید. همچنانکه اگر قدرت ما در شبکه های اجتماعی نبود، خون قربانیان آبان فراموش میشد و جانباختگان جنبش سبز هم همینطور.
شبکه های اجتماعی به برآمدن” قهرمان گرایی دموکراتیک ” به تعبیر هانا آرنت کمک کرده اند. لازم نیست قهرمان از روشنفکران یا طبقه خاصی یا سرداری یا امیری باشد. تاریخ به ما شهروندان عادی اجازه داده سر از خطوط صفحاتش در بیاوریم و روایت کنیم داستان آنهایی که شبیه ما و از جنس ما بودند اما زیر پای استبداد قربانی شدند.
مهسا امینی نمیخواست چنین نبودنی را تجربه کند اما شاید تصور هم نمیکرد نامش در ردیف مصداقهای همان آهنگ تاریخی معروفمان باشد” از خون جوانان وطن لاله دمیده”. او هم به خیل بسیار بسیار قربانیان استبداد پیوست، همان کسانی که احترام و حقوق شهروندی میخواستند و زندگی نرمال را در فضای غیردیکتاتوری جستجو میکردند. او در بیست و دوسالگی رفت، همان سالی که درباره اش شهید عزت ابراهیم نژاد قربانی هیجده تیر هفتاد و هشت سروده بود»:
به خاطر دارم پیامشان را، سرنوشتشان را
آری …
و همیشه درگذرگاه خاطرم درگذر است
آوازهای صامت سینهسرخان سینه برسیخ و
تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان شاید پیش از آن که شاعر شوم
بیست و دو ساله بمیرم.”
و حالا پرسش ما از سرزمینی که برای بهای آزادی این همه جوان میخواهد: کی میرسد که این آهنگ “از خون جوانان وطن ” آهنگ روز ما نباشد و بر نبودن آن سینه سرخان خنیاگر حسرت نخوریم؟
کی میرسد پایان عصر حکومت دینی و استقرار حاکمیت ملی؟
تا آنزمان ما راوی رنج مهسا، دختر آبی ، ندا، سهراب، اشکان، زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، هاله سحابی،بکتاش، ستار، پویا، …و دهها دهها قربانی دیگر خواهیم بود تا فراموش نکنیم در فقدان روایت ما استبداد دینی خون تازه و جان تازه میخواهد.
” از خون جوانان وطن لاله دمیده