سیاست

آیا او ایستاده است؟

بهزاد_نبوی

اکبر کرمی

با آن‌چه بهزاد در مورد اصلاحات صورت‌بندی کرده است*، هیچ مشکلی ندارم. حتا با اصلاح‌طلب خواندن او هم، مساله‌ای ندارم. (زیرا در نهایت این از حقوق شهروندی است که هر کس می‌تواند نامی برای خود انتخاب کند.) مساله ی من آن جا است که با دریافتی که نبوی از این حرف‌ها پیش گذاشته است و سیاست‌ورزی برآمده از آن‌ها راهی به اصلاحات و رهایی باز نمی‌شود!

من حتا می‌توانم از کنار ادعاها ی سخیف دیگر او بگذرم، اگر و تنها اگر او بتواند توضیح دهد که چگونه در غیبت از خیابان‌ها ی ایران می‌خواهد و می‌تواند این «بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف» کند؟

پس از چهل روز و چندین چهل قربانی، نبوی می‌گوید: «در ماجرای مهسا امینی جبهه در اولین روز، بیانیه داد و به رئیس قوه قضائیه نامه نوشت، ولی قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعار‌های براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعار‌های آنان را قبول نداریم.»

او راست می‌گوید و این حق شهروندان است که شعارها ی خودشان را بدهند! و هیچ‌کس مجبور نیست، شعارها ی دیگران را تکرار کند! در این جا تنها یک مشکل کوچک وجود دارد. از یک طرف یکی از مدعیان و پرچم‌داران اصلی اصلاحات (علی خامنه‌ای خود را پیش‌تر چنین خوانده است.) اساسن با اعتراض و شعار وقتی پا ی دیگری در میان است، مساله دارد! آن را قشون‌کشی خیابانی می‌داند! می‌خواهد آن را با سرکوب و سرب تعطیل کند! و بارها چنین کرده است! او هزاران نفر را در شهر و حتا در روستا به گلوله بسته ، و در زندان خفه کرده است، که هیچ شعاری خلاف میل او شنیده نشود! و از طرف دیگر بهزاد نبوی هم که سخن‌گو ی جبهه ی اصلاحات است، در اساس هیچ شعاری نمی‌دهد! اصلن به خیابان نمی‌آید، که فرصت کند شعار بدهد!

به زبان دیگر اگر نبوی صداقت داشت نباید می‌گفت ما «نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعار‌ها ی براندازانه می‌دهند، همسو شویم. … ما شعار‌های آنان را قبول نداریم.» او باید می‌گفت ما اساسن با اعتراض یا دست‌کم با اعتراض در کف خیابان مساله داریم! چون هیچ‌کس انتظار ندارد که یک اصلاح‌طلب بیاید در کف خیابان و شعارها ی براندازانه بدهد! اما بسیاری انتظار دارند که اصلاح‌طلب‌ها هم دست‌کم زمانی به کف خیابان بیایند و شعارها ی خودشان را بدهند!

انگار بهزاد نبوی سقف اصلاح‌طلبی را چنان پایین آورده است که در اساس آمدن به خیابان (حتا برای دادن شعارها ی اصلاح‌طلبانه) ممنوع شده است و برای همیشه تعطیل خواهد بود! عجیب نیست اگر در این‌جا دو مدعی اصلاحات در عمل به یک نقطه رسیده‌اند! زیرا برای هیچ‌کدام از این مدعیان، اصلاح‌طلبی در بنیادها که به مردم و خواست آنان می‌رسد، اهمیت ندارد! آن‌ها خود را برادران بزرگ‌تر مردم می‌دانند و به خود حق می‌دهند که برای مردم تعیین تکلیف کنند و به هدایت آنان بپردازند! خامنه‌ای به خود حق می‌دهد آن‌ها را بکشد و نبوی هم به خود حق می‌دهد از کنار این کشتارها بگذرد! زیرا کشته شده‌گان برانداز هستند! درذهن این مدعیان اصلاحات هیچ نشانی از “حق داشتن” دیده نمی‌شود.

اصلاح‌طلبان وقتی از مردم و خواست‌ها ی آنان فاصله می‌گیرند، به آسانی همانند کسانی می‌شوند که مردم در پی اصلاح آنان هستند! حتا بدتر! این جماعت از اصلاح‌طلبان با به بند کشیدن و مصادره ی یک فلسفه ی سیاسی درخور، کارآمد، پویا و انسانی، در عمل مردم را به پشت کردن به اصلاحات و سازوکارها ی انبوه و بهداشتی آن می‌کشانند! و درست آن‌گاه است که می‌توانند بگویند: «نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعار‌های براندازانه می‌دهند، همسو شویم.»! یعنی این آن‌ها نخست مردم را فوج فوج برانداز می‌کنند و سپس از آنان موج موج فاصله می‌گیرند! و در برابر کشتارشان بی‌تفاوت می‌شوند.

*گفت‌وگو در روزنامه ی هم میهن انجام شده است، 2 آبان 1401، تارنما ی اصلاحات نیوز.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا