جامعه شناسیزنانفلسفه

آزادی، برابری، صلح و مرگ دیگری بزرگ

اکبر کرمی

یکم. مخالفت با حجاب اجباری به گفتمان آزادی رسیده است. امید که مخالفت با حجاب اجباری در سایه ی گسترش گفتمان آزادی و عمق یافتن آن، به مخالفت با بنیادها ی آسیب‌ها ی آزادی‌خواهی و دانستن آن هم ‌برسد و یک‌یار برای همیشه تاریخ اندیشه ی ایرانی اسلامی را از چنگ خونی “هراس از آزادی” برهاند.

جان‌مایه ی حق و ارزش آزادی “حق خطا کردن” است. از حق خطا کردن است که حقوق دیگر از جمله آزادی و حتا عدالت (برابری) بیرون می‌آید.
در سنت ایرانی اسلامی اما ما در اساس با این حق بی‌گانه‌ایم! زیرا حقوق در این سنت برآمد “حق بودن” و درست و راست بودن است.
در نتیجه عجیب نیست اگر در این سنت به‌جا ی خواست حقوق و قانون مطالبه ی شرع و نظر شارع اهمیت یافته‌ است.
در این سنت و انسان‌شناسی در اساس هیچ جایی برای انسان و حقوق که برآمد حق خطا کردن باشد، نمی‌ماند. در غیبت حق خطا کردن، حق جست‌وجوی خوش‌بختی هم تعطیل می‌شود. با خواست و پذیرش حق خطا کردن ما در آستانه‌ای می‌ایستیم که می‌توانیم دانستن آزادی را تجربه کنیم.

دوم. برای درک ارزش و حق آزادی و تفکیک آن از ارزش‌ها، حقوق و گفتمان‌ها ی موازی و حاشیه‌ای باید نخست آزادی را از گفتمان “اختیار” و گفتمان “آزاده‌گی” جدا کرد. این هر دو (فارغ از اهمیت آن‌ها) به جهان باستان و انسان‌شناسی سنتی بازمی‌گردند.
اختیار به آزادی درونی از علل و دلایلی اشاره دارد که به فرایند تخمین منافع آدمی و انتخاب‌ها ی او می‌رسد. یعنی به کنش‌ها و واکنش‌هایی مربوط است که در درون ذهن، جان، مغز، روان و بدن آدمی رخ می‌دهند.
آزاده‌گی هم به همین ساحت و پهنه بازمی‌گردد! آزاده در این الگو کسی است که به جای اهمیت دادن به علل یا دلایل نزدیک (همانند ترس‌ها و خشم‌ها و خواست‌های پست) به شوندها و استدلال‌ها ی دیرآیند‌تر (همانند ارزش‌ها ی متعالی‌تر)اهتمام نشان می‌دهد.
آزادی اما به پهنه بیرون و جامعه مربوط می‌شود. آزادی یعنی نبود مانع و رادع انسانی (خواست دیگری) در برابر خواست‌ها و انتخاب‌ها ی ما در بیرون از ذهن، جان، مغز و بدن. آزادی امری است که از تفکیک ما از “دیگری” و چه‌گونه‌گی آن پیوند خورده است. (و شان نزول دیگری بزرگ هم همین جا است. دیگری بزرگ انگاره‌ای است که می‌تواند این حدود و ثغور‌ را روشن کند.)
در این چشم‌انداز آزادی را باید در مقام خواهش و سازش از هم تفکیک کرد.
در مقام خواهش آزادی بی‌حد و مرز است! یعنی هرکس حق دارد، هر کاری که دل‌اش می‌خواهد انجام دهد.
اما در مقام سازش آزادی به خواست دیگران و در نتیجه سازش با آن‌ها مربوط می‌گردد. آزادی در این گفتمان آشکارا مدرن است و به مرگ دیگری بزرگ پیوند خورده است.
آزادی در مقام سازش است که به صلح، آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز، قانون و دمکراسی و حقوق و حقوق بشر پیوند می‌خورد.

سوم. در آمریکا و در جنبش سیاهان شعاری هست که بسیار گویا و برای ما ایرانی‌ها درس‌آموز است.
آن‌ها می‌گویند: وقتی عدالت و برابری رعایت نمی‌شود، صلح نخواهیم داشت.
No justice, No peace!
اهمیت این شعار آن‌جاست که به یکی از مبانی بنیادین قانون و قانون‌گذاری اشاره دارد.
گوناگونی‌ها ی اجتماعی وقتی مردمان به جامعه پا می‌گذارند، کم که نمی‌شود، هر روز بیش‌تر از دی‌روز می‌شود.
یعنی اجتماعات انسانی (همانند شیعیان) همیشه هم‌رنگ‌تر و یک‌پارچه‌تر هستند. اما وقتی جامعه تشکیل می‌شود (همانند ایران) یک‌پارچه‌گی بسیار کم‌تر خواهد بود و رنگارنگی هر روز بیش‌تر خواهد شد.

در جامعه است که قانون عادلانه اهمیت بسیار پیدا می‌کند. زیرا فهم عدالت هم در اجتماعات گوناگون و جوامع انسانی بسیار گوناگون است.
آن‌چه در جامعه مهم‌تر از عدالت است، صلح و آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز است. زیرا صلح و مدنیت به هم وابسته و بسته‌اند. در واقع صلح نام دیگر عدالت است!
صلح سنگ زیرین مدنیت و جامعه است؛ یعنی سازش که نام دیگر صلح است بنیاد جامعه و قانون است. اهمیت چنین درکی از جامعه، قانون، و عدالت در آن است که به هم‌پارچه‌کردن مردمان گوناگون در یک جامعه اشاره ی آشکار دارد.
وقتی قانون برآمد سازش و آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز نیست و به سازش، آمیزش اجتماعی مسالمت‌آمیز و صلح کمک نمی‌کند، قانون نیست! و عادلانه هم نیست!

میان زور و کاربرد زور برای استقرار صلح و مدنیت که برآمد جامعه‌ای عدالت محور است باید تفاوت گذاشت.
آن‌چه در ایران و در پیشادمکراسی دیده می‌شود از جنس زور است و برای استقرار بی‌عدالتی و ادامه ی حکومت نظامیان حاکم به کار می‌رود!
قانون در غیبت دمکراسی و صلح و عدالت قانون نیست! اراده ی سلطان غالب است.
و صلح هم در غیبت عدالت صلح نیست! زیرا وقتی عدالت وجود ندارد، صلح بی‌معنا است.

آزادی ، عدالت، حق خطا کردن، حق جست‌وجوی خوش‌بختی، سازش و صلح و … همه و همه به جهان‌ها ی جدید و به مرگ دیگری بزرگ می‌رسند.
بگویید کجا ایستاده‌اید؟ تا بگویم چه درکی از حجاب اجباری دارید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا